فلاکت دنیا باید خودش را در ذهن هنرمند و در یک فرم هنری عیان کند؛ فقط و فقط فلاکت، و نه هیچ چیز مثبتی. چیزهای خوب، از نظر هنرمندان کذا، هیچگاه باعث نخواهد شد کسی {به آثارشان} نگاه کند. اثر هنری باید انتقادی، شنیع یا چیزی شبیه آن باشد. (در گفتوگوی منتشر شده در وبسایت The Talks، سال ۲۰۱۶)
برچسب: اثر هنری
اثر هنری: در این صفحه سخن معماران و هنرمندان با موضوع اثر هنری قرار گرفته است. برای مشاهدهٔ دستهبندیهای بیشتر به صفحهٔ اصلی وبسایت گفتار معمار سر بزنید.
من معتقدم که روزی بناها قادر خواهند بود تا پوستهای آلی و شفاف همچون بالهای سنجاقک داشته باشند. سازهٔ بنا ثابت خواهد بود، اما پوسته نفس خواهد کشید، خودش را بینهایتبار تجدید خواهد کرد، شفافیت و کدری و میزان عایق بودنش تغییر خواهد کرد و همچون پوست و خز یک حیوان خود را با درجات مختلف دمایی تطبیق خواهد داد. خواهید دید که در آینده بناها کمتر همچون اثر هنری و بیشتر ارگانیک همچون گیاهان خواهند بود. (در گفتگو با Vladimir Belogolovskiy در سال ۲۰۰۸، منتشر شده در وبسایت Archi.ru)
من هر روز صبح که از خواب بیدار میشوم، خوشحالم که میتوانم یک روز دیگر دنیا را ببینم. مثل سالوادور دالی هم خودشیفته نیستم که هر روز از بودن خودش و عنوانش احساس غرور میکرد. پشتکار و روحیه برای کار را هم از پدرم به ارث بردم. فکر میکنم جایی مابین تردیدهایم بین همهی تشویشهایی که وجود دارد و عنان حب و بغضی که این روزها از دستانمان رها شده، جریان دارم. ما از یک طرف با آدمها درگیریم و از طرف دیگر با کل هستی و باید تکلیف خودمان را با این جهان مشخص کنیم. برای کسی که کار هنری میکند، بهتر است جایی بین همهی این چیزها، فراغت بال هم داشته باشد و طبیعی است که هر چیزی در جهانِ پیرامون ما را تحت تاثیر قرار دهد. برای من هم هنر زبانی است که می توانم به وسیلهی آن حرفم را بزنم و بدون شک مسایل اجتماعی در ناخودآگاهم جاری است و این تلخی از جایی میآید که هیچ وقت مرا نسبت به دردهای بشر بیتفاوت نگذاشته است.(در گفتگو با مهرنوش علیمددی منتشر شده در مجله تندیس، شماره ۲۷۹، سال ۱۳۹۶)
معمار خوب آن است که با آنچه در اختیار دارد بتواند کار عالی انجام بدهد. در یکی از مسافرتهای تحقیقی که میکردیم در شهر کاشان به خانهای قدیمی برخوردیم که در حدود صدسال پیش ساخته شده است و معروف است به خانهٔ بروجردی. مرکز اصلی این ساختمان تالاری است گنبددار. وقتی ما گنبد را مطالعه میکردیم دیدیم که صددرصد از گل ساخته شده است یعنی با ابتداییترین مصالح. ولی در عین حال بهقدری این گنبد (که در آن نه برنز و نه فلز و نه سنگ مرمر بهکار رفته) با مهارت و زیبایی و تناسب و ارزش هنری ساخته شده است که انسان را خود به خود وادار به تحسین از معمار میکند که توانسته با مصالح بسیار ساده آنچنان عظمت و لطف را بهوجود بیاورد. به نظر من مصالح موجود در ایران برای معماری جدید کاملا کافی است و ما معماران وظیفه داریم که از آنچه در اختیار داریم (آجر و سیمان و سنگ و آهن) به بهترین وجهی در کارمان استفاده کنیم. به جای کارهای لوکس و گران بیاییم عملی انجام بدهیم که ارزش واقعی مصالح محفوظ بماند. ولی اگر قرار باشد که اساس معماری ما درست نباشد در آنصورت بهکاربردن سنگها و فلزهای گرانقیمت ارزشی به کارمان نمیدهد. من فکر میکنم که ما نه امروز و نه در آینده احتیاجی به مصالح خارجی نداریم و معمار آن کس است که با گل خام هم بتواند یک کار هنری باارزش بهوجود بیاورد. (در گفتگو با فرخ غفاری نویسندهٔ مجلهٔ آرش، ش 5، سال 1341)
#هنری_مور: اینکه همه میخواهند با ماهیت و ذات چیزها کارشان را شروع کنند مشکل زمانهٔ امروز است. بسیاری از هنرمندان جوان امروز توقع دارند با عصارهٔ حاضر و آماده و جوشیدهای کارشان را شروع کنند، بدون اینکه استخوانها و مواد افزودنی برای درست کردن آن را بشناسند و در اختیار داشته باشند. من فکر نمیکنم چنین توقعی به جا باشد. (در گفتگو با Alan Bowness در سال ۱۹۷۰، منتشر شده در گاردین، سال 2013)
من در استودیوی شخصیام با کامپیوتر کار میکنم، اما مرا به لحاظ حرفهای ارضا نمیکند. ما به لمس کردن و به اصطلاح از طریق دست فکر کردن عادت کردیم. وقتی این جعبهٔ ابزار جدید آمد، در ابتدا همه مقاومت میکردیم، مقاومتی که شاید بیجا بود. در هر صورت باید پذیرفت که ابزارها در کیفیت تفکر انسان نقش دارند. در این مورد ما نیز چون دیگران با مکث و آرامش این تغییرات را پذیرفتیم و در ضمن کار با آن متوجه شدیم که این وسیله در سرعت عمل و در اصطلاح در تصمیمگیریهای آنی که در طراحی گرافیک همیشه نقش اساسی دارند تا چه میزان موثر است. بیشتر که پیش رفتیم دیدیم این سیستم همه چیز را مرتب و منظم کرد، اجراها را شستهرفته کرد، اما متأسفانه روح کارها و آثار گرافیک را از بین برد یا کمرنگ کرد. آن چیزی که ما خیلی با کیفیت بالا یاد گرفته بودیم و میتوانست منبع اصلی باشد، کمرنگ شد و جایگزین آن گستردگی کار و سرعت تولید شد که البته اجتنابناپذیر بود. در نتیجه طراحی گرافیک تبدیل به بدنی بزرگ با مغزی کوچک شد. بنابراین میتوانم بگویم که چندان دوستش ندارم، اما رفاقتی جذاب بین ما شکل گرفته است. (در گفتگو با مرجان زاهدی نویسندهٔ مجلهٔ حرفه: هنرمند، شماره 62، زمستان سال 1395)
من اهل تولید اشیاء نیستم. اشیاء چیز واقعا چیز متفاوتی {از آثار هنری} هستند. مثلا ماشینهایی که فورد در سال ۱۹۹۱ تولید کرده اشیاء هستند. این فرق دارد با لیتوگرافهای یک نسخه از اثر هنری. حرف من این نیست که تعداد یک چیز موجود ملاک شئ بودن یا نبودن آن چیز است. منحصر به فرد بودن و هدفمندی است که تفاوت ایجاد میکند. همچنین، اکثر اشیاء به نوعی دارای استفاده هستند در حالی که اثر هنری از عمد بیاستفاده است. شما از یک صندلی استفاده میکنید اما باید یک مجسمه را تجربه کرد. (در گفتگو با دیوید سیدنر در مجلهٔ Bomb، سال 1993)
حضور پررنگ چهرههای مشهور معماری در رسانهها و در معرض دید عموم با این واقعیت مرتبط است که اکثر پروژههای بزرگ معماری با بودجههای دولتی ساخته میشوند. اگر پول این پروژهها از جیب مردم پرداخت میشود، پس مردم این حق را دارند که بدانند پشت پردهٔ آنها چه کسانی قرار دارند و چگونه چنین پروژههایی به معمارانی خاص اعطا میشود. و این ماجرا زمانی رخ میدهد که این تصویر رویاگونه از معماری در ذهن مردم نفوذ کند که معماران به مثابه نمایندگان شاخهای از فرهنگ اجازه دارند مانند سایر هنرمندان هرکار که میخواهند انجام دهند. اما همانطور که من پیشتر گفتهام، معماری نمیتواند زمینهای برای بیان آزاد و اکسپرسیونیستی باشد. باید پذیرفت که معماری با تعهداتی که در قبال جامعه دارد تعریف میشود. بر همین اساس، معماران نیازی به آزادیها و امتیازهای هنرمندان سلبریتی دیگر رشتهها ندارند. (در گفتگو با وبسایت Design Curial، سال 2014)
بهنظر من همهٔ هنرمندان دنبال بازآفرینی دوران بهشتی کودکیشان هستند. اتفاقا من در همه مجموعههای آپارتمانی که در تهران ساختم، از یک حیاط مرکزی شروع کردم که قلب تپنده این مجموعهها همان حیاط مرکزی است. همه نورگیرهای لازم را جمع میکنم، در یک پاسیوی مرکزی با خاک طبیعی که بشود در آن درخت کاشت. اولین موردی که برای من اهمیت دارد، مقیاس فضاست. البته میدانیم که به دید کودکان همه چیز بزرگتر میآید. مانند غول… شاید بههمیندلیل است که هیچوقت در کارهایم فضاهای «حداقلی» مثل اتاق 4×3 وجود ندارد. فضاها بزرگ هستند، هم در پلان و هم در مقطع. زیرا هرچه فضا بزرگتر باشد باید سقفش هم بلندتر باشد. تناسباتی که به کار میبرم، تناسباتی است که در معماری خانه پدری مشاهده کردم و در ذهنم حک شده است. دومین مورد کیفیت نور است که برایم اهمیت دارد. اتاقهای خانه پدریام از چند جهت نور میگرفتند. همیشه این حس را داشتم که چه جالب است که صبح یک جور، ظهر جور دیگر و عصر هم جور دیگری است. در اکثر ساختمانهای بساز و بفروشی برای هر فضا فقط یک پنجره در نظر گرفته شده یا از یک جهت نور تأمین میشود و هیچ نوع بازی نور در این فضاها وجود ندارد. خانه پدریام وسط یک باغ بود و از چهار طرف پنجره داشت. بازیهای نور اتاقها را زنده نگه میداشت. مسئله مهم بعدی رابطه بین فضاها بود. یک نقشه ساده و خوانا داشت: یک راهرو بسیار پهن (احتمالا سه متری) که مانند سرسرا بود و همه اتاقها به این سرسرا باز میشدند و دو طرفش- هم شمال و هم جنوب- دو بالکن داشت و همیشه پرنور بود و از هر دو طرف باغ را میشد دید. باغ شمالی ورودی خانه و خیلی منظم و پرگل بود، باغ پشتی پردرخت میوه و کرت سبزیجات بود و یک حوض بزرگ داشت که در کودکی در آن شنا میکردیم. ولی بساز و بفروشها با آپارتمانسازی این الگو را تغییر دادند و فضایی به نام «هال» را ابداع کردند: فضایی مرده و بدون نور که همه درهای اتاقها به آن باز میشدند. (در گفتگو با روزنامهٔ شرق، سال 1394)
این که {حدود} یک ساختمان و اتاقهایش را به سادگی تعریف کنم برای من کفایت نمیکند. خواست من این است که بر ادراک فضایی معماری و احساساتی که مردم را به محیط پیوند میدهد تاثیر بگذارم. تنها زمانی میتوانم چنین کنم که چیزی بیشتر از تعیین حدود اتاقها در نقشه را بر عهده بگیرم. این که من لوازم و اسباب هر اتاق را تعیین میکنم به این خاطر است که میخواهم ایده و کانسپت معماریام را تا آخرین جزئیات هر بنا دنبال کنم. اگر من بخواهم اتاقی با فضایی کامل و بینقص خلق کنم، آنگاه لازم است شخصاً به پوشش کف، اسباب و مبلمان و حتی چیزهایی مانند گلدانها و فنجانهای چایخوری اهمیت دهم. در چنین رویکردی ارتباط بین معماری و طراحی اجزاء آن بسیار محکم است. جنبش باهاوس نیز بر همین رویکرد به مثابه تنها راه تبدیل یک خانه یا محل کار یا هر ساختمان دیگر به یک اثر هنری کامل تاکید کرد. این رویکرد، برای اشکال معاصر زبان معماری نیز تنها راه متقاعد کنندهای است که نتیجهٔ منسجمی به لحاظ ادراک فضایی و طراحی اجزاء به دست میدهد. (در مصاحبهٔ منتشر شده در وبسایت Siedle، سال 2010)