متأسفانه هنرمندان ما که اغلب افراد برجسته و سرشناس هم در میان آنها یافت می‌شوند آثار خود را در اماکنی که عده‌ی بخصوصی به آن دعوت می‌شوند به معرض نمایش گذارده و تصور می‌کنند که به این وسیله وظیفه‌ی اجتماعی خود را انجام داده‌اند، ولی این کار راه را برای جوانان و آیندگان باز نمی‌کند و ثمره‌ی اجتماعی بارنمی‌آورد.

برای این که موجودیت هنر کشور ما شکل صحیحی به خود بگیرد و در دنیا به رسمیت شناخته شود بایستی متخصصین فنی در تعلیم و تربیت هنرجویان بکوشند و راه صحیح را به آنها بیاموزند. آنها را با انواع پدیده‌های هنری دنیا از قدیم و جدید آشنا سازند و هم‌گام با این قدم نهضتی برای آشنا ساختن اجتماع با هنر و نمونه‌های مختلف آن به وجود آورند.

مسلماً این کار آسانی نیست ولی پشتکار و علاقه‌مندی هنرمندان به یک جنبش دسته‌جمعی می‌تواند راه را آسان کند. تک‌روی و گوشه‌گیری هنرمندان راهی را برای فهم و درک مردم باز نمی‌کند.

بزرگ‌ترین وظیفه‌ی هنرمند بعد از آفرینش آثار هنری این است که اجتماع کشور خود را به جلو ببرد و با تربیت ذوق و سلیقه‌ی آنها در بهتر زیستن و پیشرفت فرهنگ مردم کشور خود سهیم باشد. {…} این مسئله را نباید فراموش کرد که هنر جزئی از زندگی است و زندگی با آثار هنری، پیشرفت روحی و فکری اجتماع را تضمین می‌کند. (در مقاله‌ی «مشکل هنرمند»، منتشر شده در مجله‌ی نگین، ش ۱۰، سال ۱۳۴۴)