مرد {=انسان} پیشرفتکرده، از آنکه خیلی فقیر است تا آنکه خیلی غنی است، مبارزه میکند تا خواستههای خود را تهیه نماید. وقتی که مرد این قرن از صبح تا شب کار میکند و شب با اعصاب خسته میخواهد به منزل برود تا برای فردای خویش تجدید قوا کند بدون این که قصد داشته باشد، نظرش به ساختمان خودش میافتد و به روی زینت اتاق نیشیمن یا اتاق استراحت خویش. اگر تمام این چیزها متناسب با اخلاقش باشد او را اغنا میکند، پس چشم نگاه میکند و روح قانع میشود. بنابراین چشم آیینهٔ روح است. مثلهای زیادی وجود دارد که میتوانیم بگوییم، ولی فقط مثال عادی میزنم. چشم است که میبیند و روح عاشق میشود. پس به وسیلهٔ معماری باید چشمها را سیر کرد، تا مرد انسان بماند. نه مانند لوکوربوزیه که در ابتدای کارش گفته بود که مرد ماشین است و باید در قوطی زندگی کند. برعکس باید بگوییم که مرد یک حیوان عقلدار و احساساتی است. یک معمار باید محیط مناسبی با روح این شخص ایجاد کند که نه فقط مرد باشد، بلکه یک انسان بماند و اینطور است که معماری یکی از داروهای روح مرد است. (در گفتگو با نویسندهٔ مجلهٔ هنر و معماری، ش 2، سال 1348)
دستهها
پل آبکار: باید بهوسیلهٔ معماری چشم را سیر و روح را اغنا کرد
پس به وسیلهٔ معماری باید چشمها را سیر کرد، تا مرد انسان بماند. نه مانند لوکوربوزیه که در ابتدای کارش گفته بود که مرد ماشین است و باید در قوطی زندگی کند. برعکس باید بگوییم که مرد یک حیوان عقلدار و احساساتی است.