من متعلق به آن دوره‌ای هستم که هیچکس در تصورش نمی‌گنجید که بشود از طریق هنر پول پارو کرد. هدف اصلی همه این بود که به عنوان یک هنرمند جدی گرفته شوند و برای من به شخصه {هدف} این بود که به عنوان یک هنرمند سهم خود را ادا کنم. خیلی چیزها عوض شده‌اند. بسیاری از هنرمندان امروزی در مسیر جذب شدن در نظام هنری، یا آن محرک‌های قوی و مبتکرانه‌شان تحلیل رفته است، و یا شروع به تولید آثاری کرده‌اند که می‌دانند در گالری‌های بزرگ خریدار دارد. گالری‌هایی که پول زیادی به آنها می‌دهند. برای همین هم یک سری کارهای دم‌دستی از کارهای قبلی‌شان با متریال جدید تولید می‌کنند، متریال‌های خیلی گران. و آن انگیزه‌های اولیه و بدیع به نظر می‌رسد محو شده‌اند و انگیزه جدید خلق آثار هنری فقط کسب درآمد است. من فکر می‌کنم مقاومت کردن در برابر بازاری شدن {برای یک هنرمند} خیلی سخت است. منظورم این است که به طرز عجیب و غریبی چون من از آن حذف شده‌ام، به همین دلیل هم دقیقا از این موضوع سود کرده‌ام، چون این اجازه را به من داده تا رویای خودم را دنبال کنم. برای من هنر باید یک معنای واقعی و متکی به خود داشته باشد. (در گفتگو با Chrisitine Kuan منتشر شده دروبسایت Artsy، سال 2014)