جمعیت کثیری در متن و حاشیه شهر تهران زندگی میکند و این جمعیت حتی خبری از ارتباط و اتصال خودش با فضای موجودی که در آن زندگی میکند، هم ندارد. یعنی نمیداند از کانال ترافیک و یا پیادهرو چطوری گذر کند. رفتار و آداب شهرنشینی را نمیداند. من طی سالها به تدریج متوجه شدم که آداب فضای شهری چیست. متوجه شدم که در شهر پا برهنه نمیتوانم بدوم یا نمیتوانم در پیادهرو، توپ فوتبال شوت کنم ولی الان این اتفاق به طور ناگهانی رخ میدهد. بنابراین یک طرف قضیه این است که به میزان فارغالتحصیلانی که وجود دارد، موقعیت شغلی و کاری نیست و طرف دیگر قضیه هم به کار نظری و تجربی معمارها برمیگردد که الان به نسبت گذشته کمتر شده است. من در جوانی متقاضی و سفارشدهنده بالقوه برای کار داشتم که این دلایل مختلفی داشت؛ از جمله اینکه من توأمان هم کار حرفهای و تجربی انجام میدادم و هم به کلاس تاریخ و هنر میرفتم و به دانشم اضافه میکردم. الان کارگاه معماری وجود ندارد که فارغالتحصیلان معماری در آن تجربه کسب کنند و با مهارتهای فنی معماران باتجربه آشنا شوند. به همه بحثها این را هم اضافه کنید که ما در جامعهای زندگی میکنیم که سلیقه و ذائقه عمومی پایین است و مردم ترجیحات زیباییشناسانه و کیفی ندارند. الان در تهران به یکباره موضوع تئاتر، سینما، کنسرت، سمینار و نمایشگاه داغ شده و تعداد مراکز فرهنگی، افزایش پیدا میکند که امیدوارم این کار خودش را بکند و روی سطح سلیقه و ترجیحات زیباشناسانه جامعه تأثیر بگذارد. (در گفتگو با سمیه باقری نویسندهٔ وبگاه هنرآنلاین، سال 1397)
دستهها
ایرج کلانتری: در جامعهٔ امروز سطح سلیقهٔ عمومی پایین است و مردم ترجیحات زیباییشناسانه ندارند
به همه بحثها این را هم اضافه کنید که ما در جامعهای زندگی میکنیم که سلیقه و ذائقه عمومی پایین است و مردم ترجیحات زیباییشناسانه و کیفی ندارند.