{روش کار من این است که} ابتدا خودم را با مسئله آشنا می‌کنم؛ با برنامهٔ ساختمان، شرایط محلی، امکانات فنی موجود و بودجه. بعد مقداری کار مغزی به دنبال آن می‌آید. وقتی من شروع می‌کنم به طراحی، عناصر اصلی طراحی در جلویم حاضر است. نقشه‌های ابتدایی معمولاً بسیار کوچک هستند: با مقیاس 1:500 و معمولاً با یک شرح مختصر همراه است. اگر شرح موضوع قانع‌کننده نبود متوجه می‌شوم که در خود طراحی ایرادی وجود دارد. موقعی یک پروژه راضی‌کننده است که من حس کنم چیزی، هرچند کوچک، به اندوختهٔ معماری بشر اضافه شده است. {در ادامه} یک مدل (ماکت) از طرح ساخته می‌شود که به وسیلهٔ آن بتوانم احجام و فرم‌ها و فضاها را کنترل کنم. (در مصاحبه با مجلهٔ L’architecture d’aujourd’hui ، ترجمهٔ فرخ حسامیان، منتشر شده در مجلهٔ هنر و معماری، ش ۲۹ و ۳۰، سال ۱۳۵۴)