معمار در جامعهٔ ما وسیلهای شده است که بایستی امیال کارفرما را پیاده کند. این اساسیترین مشکل این حرفه شده است. صرف نظر از بخش خصوصی که سرشار از مشکلات اینچنینی است، در بخش دولتی نیز تمام ارزشهای تخصصی کار متأثر از جنبههای اقتصادی است که وقتی این مشکل با بیصلاحیتی مدیریتها توأم گردد طرح از زمان طراحی تا زمان اجرای آن به درازا کشیده میشود.
من به عنوان نمایندهای از شرکت مهندسان مشاور، از اول انقلاب تا کنون حدود هشتاد طرح مصوب عمرانی بزرگ کشور را تهیه کردهام. از این تعداد شاید ده طرح آن به مناقصه رفته در حالی که تنها سه مورد آن به مرحلهٔ اجرا رسیده است و تازه هیچیک به مرحلهٔ کامل بهرهبرداری نرسیده است. توجه کنید چقدر این پروسه طولانی و کند است. طبیعتاً هیچگاه معمار در جامعه جایگاه پیدا نمیکند و جامعه حضور او را که با نمود عینی همین طرحها توأم است، احساس نمیکند. (در میزگردی با حضور بهنام ذکایی و احمد گشایشی، منتشر شده در مجلهٔ معماری و شهرسازی، ش ۲۸ و ۲۹، سال ۱۳۷۳)