وظایف دانشکدهٔ معماری؛ چرا دانشجویان معماری بیکار میمانند؟
مهدی محمدی
از تأسیس یک دانشکدهٔ معماری دو هدف میتوان در سر داشت. یکی این که بخواهیم معمارستاره تربیت کنیم، طوری که گویی قرار است دانشجویان ما فردای فارغالتحصیلی بروند و موزهٔ بیلبائو طراحی کنند. یکی هم این که به وضعیت امروز حرفهٔ معماری نگاه کنیم و دانشجویان را طوری تربیت کنیم که همچون چرخدندهای در ماشین دفاتر معماری قرار بگیرند و بدون انتظار زیاد سالها به ترسیم و مدلسازی و رندرگیری بپردازند. روشن است که رویکرد و برنامهٔ درسی این دو نوع دانشکده با یکدیگر متفاوت خواهد بود.
میدانم که این دو حالت دو سر یک بازه است و در میان این دو حالت بسیار حالتهای دیگر هم وجود دارد. اما ظاهراً دانشکدههای معماری امروز ما در این بازه سرگردانند و معماران امروز ما نه میتوانند موزهٔ بیلبائو طراحی کنند و نه یک کارمند خوب باشند. هر دانشکده باید اولاً بداند که قرار است چهجور معماری تربیت کند، و ثانیاً با صراحت و صداقت هدفش را به همه از جمله دانشجویانش اعلام کند.
اگر واقعبین باشیم، بیشتر فارغالتحصیلان معماری (اگر در وضعیت فعلی کاری گیرشان بیاید) مجبورند چند سالی پشت یک کامپیوتر با نرمافزارهایی همچون رویت و لومیون سر و کله بزنند و یا بروند سر ساختمان و وقتشان را صرف تعامل و دعوا با پیمانکاران و کارگران کنند. البته که هر دو این وظایف در جای خود ارزشمند است و قصد ندارم آنها را زیر سوال ببرم. اما وقتی وضعیت این است، چرا همچنان دانشکدههای معماری ما آموزش مقدمات انجام چنین وظایفی را -همچون آموزش درست کار گروهی و آموزش نرمافزارهای لازم- جزو وظایف خود نمیدانند؟
از یک طرف دفاتر معماری از این مینالند که فارغالتحصیلان معماری هیچچیز بلد نیستند و از طرف دیگر معماریخواندگان بیکار برای عقب نماندن از غافله مجبورند میلیونها تومان پول به جیب آموزشکدههای معماری بریزند تا آنچه دانشکدههای معماری توان یا تمایل آموزشش به دانشجویان را ندارند در آنجا بیاموزند. بیشتر این پول هم صرف آموزش همین نرمافزارهایی میشود که بالاتر ازشان نام بردم.
اگر قرار است در آخر بیشتر فارغالتحصیلان معماری از نداشتن توانایی کافی برای جذب بازار کار فعلی رنج ببرند، چرا دانشکدههای معماری تغییری در فصول درسی خود نمیدهند؟ آیا معماریخواندهای که سالها وقتش را در یک دفتر معماری صرف رندرگیری میکند از حفظیاتی که در دانشکدههای معماری ما بر آنها تأکید میکنند چیزی در خاطرش میماند؟ تکلیف هزاران معماریخواندهای که جز چند حجم عجیب و غریبی که در آتلیهٔ دانشکدهشان تولید کردهاند چیزی در چنته ندارند چیست؟