مرمت کردن یک فرهنگ است و حاصل یک نگرش فرهنگی. تعمیر در بسیاری از عرصههای زندگی مردم یزد تجلی داشته است. همهٔ ساکنین اصیل یزد به دیگ سنگی بندزده آشنا هستند. از طریق بند زدن بود که امکان استفادهٔ زیادتری از آن وسیله فراهم میشد. به یاد داریم حرفهای به نام چینی بندزنی داشتیم که تکه تکهٔ ظروف در هم شکسته را از طریق بند زدن با هم ترکیب میکردند و از طریق اتصال، شرایطی به وجود میآمد که مجدد امکان استفاده از ظرف را برای مدت بیشتری فراهم میکرد. متأسفانه این حرفه تقريباً فراموش شده است. یا حرفههایی مانند رفوگری که در حال حاضر نشانی از آنها نیست. در دوران گذشته لباس وصلهدار پدیدهٔ رایج بود و در واقع جامعه به فرهنگ قناعت پایبند بود و تجلی چنین بینشی از آمیزهای دینی سرچشمه میگرفت. فرهنگ قناعت در طیف گستردهای از زندگی مردم جاری بود.
از دوران تجدد به این سو به تدریج فرهنگ قناعت کمرنگ شد و فرهنگ مصرف به ویژه مصرف کالاهای وارداتی آن هم از غرب جایگزین شد. طبیعی است یک کالا که معماری هم نمونه ای از آن است باید دور انداخته شود و کالای جدید مصرف شود. انسان امروزی تبدیل به کسی شده که درآمد بیشتری کسب میکند تا کالای بیشتر مصرف کند و پول بیشتری به جیب سرمایهدار جهانی بریزد. تا زمانی که ما به این مسئله مبتلا هستیم هر چیزی که رنگ کهنگی داشته باشد باید کنار رود به جز اینکه دارای ارزش باشد. ابتلای به مصرف عمدهترین عامل فرسایش بافت تاریخی است. سیاست غیر مدبرانهای که در شهرسازی در دههٔ اخیر اعمال کردهایم متأثر از بینش سرمایهداری است، در حالی که بافت سنتی ما مؤثر از بینش فرهنگی بود. (در گفتگوی منتشر شده در مجلهٔ فرهنگ یزد، ش ۱۶، سال ۱۳۸۲)