{در هجده سالگی} علم برای من به اندازهٔ مسئلهٔ علمی – تخیلی جالب نبود. هنوز هم همین طور است. علم پژوهش در دانش است و من فکر نمیکنم معماری اساساً دربارهٔ این باشد. معماری واقعاً دربارهٔ تصور و خیال است؛ آفریدن چیزهایی که دور از دسترساند. من فکر میکنم هر بار که ما چیزی طراحی میکنیم، لحظههایی از یک دنیای جدید و محتمل را نشان میدهیم. در واقع فکر میکنم درست است که علم تلاش میکند حقیقت و تئوریهای منسجم پیدا کند، اما جالبترین لحظات علم زمانی هستند که آن حقیقتها عجیب بودن دنیا را افزایش میدهند؛ برای مثال زمانی که دانشمندان سیاهچالهها و مادهٔ سیاه را کشف کردند.
معماری زمانی در بهترین حالت خودش قرار دارد که نتواند به بخشهای کوچکتر تقسیم شود و در عین حال نتواند به دیدگاههای یکپارچه تقلیل داده شود. هر دوی این چیزها در علم وجود دارند. فکر میکنم این برای معماری یک مأموریت فوقالعاده است: اینکه به سرچشمهها، به مهندسی، به تاریخ و به زمینه تقلیل داده نشود و دستنیافتنی و مرموز باقی بماند. (در گفتوگو با پویان روحی، منتشر شده در کتاب روایتهای آوانگارد در سال ۱۳۹۴)