طبق آخرین شمارش من، {از طریق فعالیتِ طراحانی که از دفتر ما جدا شدهاند و دفتر خودشان را تأسیس کردهاند} چیزی در حدود پنجاه تا شصت دفتر معماری مختلف از دل دفتر معماری ما بیرون آمده است. من واقعاً، واقعاً به این افتخار میکنم. وقتی افراد مورفوسیس را ترک میکنند من عصبانی نمیشوم، آنها را بغل میکنم و به آنها میگویم که هدفشان را دنبال کنند.
وقتی یک شخص جوان اینجا شروع به کار میکند، دو مسیر وجود دارد که اگر از ما جدا شود یکی از آنها را دنبال خواهد کرد؛ یکی این که وارد دورهٔ تحصیلات تکمیلی شوند، و دوم این که بروند و دفتر خودشان را تأسیس کنند. پیش از هر کدام از این دو مسیر، آنها مرا دعوت به ناهار میکنند و من پیشاپیش میدانم قرار است چه اتفاقی بیفتد. اگر آنها دو سال اینجا بوده باشند، آنگاه قرار است برایشان توصیهنامهای بنویسم تا به دانشکدهٔ تحصیلات تکمیلی بروند. اگر پنج یا ده سال اینجا بوده باشند، آنگاه قرار است دفتر خودشان را تأسیس کنند و من به آنها تبریک میگویم؛ آنها در حال صعود هستند.
من به این موضوع بسیار افتخار میکنم، چرا که حالا خودم را همچون فردی بسیار فراتر از یک معمار میبینم. در مورفوسیس، من میتوانم به طریقی بسیار مستقیمتر از یک محیط دانشگاهی آموزش دهم. چرا که ما در کنار هم پروژهای را در سطحی بسیار عمیقتر و معنادارتر پیش میبریم، چون این کار واجد واقعیت و مسئولیت آن چیزی است که ما در حال تولیدش هستیم.
پانزده سال پیش، زمانی که دفتر ما در حال بزرگ شدن بود، من شروع کردم به این که خودم را بیشتر در مقام یک رهبر فکری ببینم تا یک طراح، چیزی که هیچگاه پیش از آن در نظر نگرفته بودم. (در گفتوگوی منتشر شده در وبسایت designboom، سال ۲۰۱۸)