لازم است معماران، برنامهریزان {شهری} و معماران منظر در روشی که با یکدیگر همکاری میکنند و همچنین طریقهٔ نگاهشان به بستر پروژهها تجدید نظر کنند. پیچیدگی سرزمینها در ارتباط با اقتصاد و توسعهٔ آنها رشتههای ما را با پرسشهایی ضروری مواجه میکند. اختصاص داشتن {به بستر} و اوضاع محلی موضوعی اساسی است، از این رو فهم بستر مورد مداخله، ویژگیهای اجتماعی آن، مشخصههای سیاسی و اقتصادی آن، اوضاع اقلیمی و کد ژنیتیکی آن در طریقهای که ما طرحها را پیشنهاد میکنیم در منتها درجهٔ اهمیت قرار دارد.
ما پیش از آن که چیزی در بستر طرح «بنویسیم»، باید آن را با دقت بخوانیم و شرح دهیم. معماری فقط زمانی روی جامعهٔ ما تأثیر میگذارد که مردم عادی آن را بفهمند و بخواهند. معماران طی مدتی طولانی، از طریق استفاده از لهجهای درونگروهی که برای سایر رشتهها ناآشناست، عموم مردم را با ضرورت معماری بیگانه کردهاند. ما باید ایدهٔ کمینهٔ هوشمند را تبلیغ کنیم؛ یعنی {استفاده از} کمترین مواد، کمترین هزینه، کمترین دخالت و غیره، به این منظور که تخریب محیطهای طبیعی را کند و بالاخره فروبنشانیم. (در گفتگو با احمد زهدی، منتشر شده در مجلهٔ 2A، سال ۲۰۱۷، به نقل از وبسایت مجلهٔ 2A)