مباحث مرتبط با پایداری، منابع و انرژی امروزه ورد زبان هر کسی است. ما نیز با پرسشهایی دربارهٔ شهر بدون کربندیاکسید درگیریم و از خود میپرسیم که معماری قادر است چه کاری برای کمک {به این وضعیت} انجام دهد. به جای بازسازی ریشهای شهرها، محتمل است که شاهد ابداعاتی خواهیم بود همچون سلولهای خورشیدی که میتوانید آنها را منطبق با موقعیت خورشید تنظیم کنید تا انرژی بیشتری جمعآوری کنید. اما شاید به موازات اینها پیشرفتهای بنیادینتری رخ دهد، جایی که بخشهایی از شهر ما چشماندازهایی از قرن بیست و یکم را تحقق بخشند. اگر نظر مرا بخواهید، این امر تنها از طریق زیرساختها ممکن است.
تغییرات بنیادین فقط از طریق اموری که باید به شیوهٔ سخت بیاموزیم سر میرسد. ما همین امر را در بحث راجع به نیروگاههای هستهای میبینیم: ما پیش از این نیز میدانستیم که امکان ندارد {انرژی مورد نیاز} دنیا را از طریق انرژی هستهای تأمین کنیم، حتی پیش از فاجعهٔ رخ داده در ژاپن، چرا که دفع دائمی {زبالههای} آن برای هزاران سال قابل تضمین نیست.
اما تغییری در اندیشه فقط زمانی رخ میدهد که چاقویی روی گلوی شما باشد و نیمی از گلویتان بریده شده باشد. آنگاه است که شما واکنشی از سر ترس خواهید داشت. رسم دنیا و سرشت انسان همین است: بیشتر واکنشگر است تا کنشگر. و به همین خاطر است که شهرهای ما به این شکل هستند؛ چون فشار به اندازهٔ کافی زیاد نیست تا چیزی را تغییر دهد.
اما این بر عهدهٔ ما معماران است که بکوشیم و تغییری ایجاد کنیم، چون ممکن است آنچه را که دیگران هنوز ندیدهاند -یعنی عناصر لازم برای تغییرات ممکن را- کمی زودتر بازشناسیم. با این حال ما دستورالعملی هم که بتوان آن را بیدرنگ تشخیص داد در دست نداریم. (در گفتگو با Hubertus Adam و J. Christoph Bürkle، منتشر شده در وبسایت ژورنال Places، در سال ۲۰۱۲)