تقریبا هر دورهٔ معماری با امر پژوهش در زمینهٔ ساخت ارتباط داشته است. نتیجهای که اغلب از آن گرفته شده این بوده است که معماری امر ساختن است. این برداشت میتواند از آنجا ناشی شود که معماران عمدتا بر روی مسائل ساختِ زمانِ آن دوره متمرکز میشدهاند و این امر دلیلی برای اختلاط چیزهای متفاوت نیست. کاملا منطقی است که معمار باید همان قدر در امر ساخت دست داشته باشد که متفکری در دستور زبان دارد. ساختن بسیار دشوارتر است و در قیاس با دستور زبان علم پیچیدهای به شمار میآید. بخش عمدهای از تلاش حرفهای معمار روی این امر متمرکز است، اما او نباید وقت خود را در این باره به هدر دهد. (در کتاب به سوی معماری جدید، سال 1923)