ما سعی میکردیم دید جامعه را بالاتر ببریم. (مجلات خارجیها را) ورق میزدیم (تا ببینیم)که آنها چکار کردند. نوع کارشان چیست؟ امکانات شما حالا 10 برابر شده بنابراین توقع شما باید بیشتر باشد. {…} دنیا و جهان و ایران عوض شده و خیلی کارها میشود کرد. برای همین من میپرسم که چرا ما هنوز هم یک روزنامه هنری نداریم؟ من به کسی پیشنهاد کردم که تمام این فعالیت ها وکارها درست است و بخشی از آن غلط. چون اگر این مجلهای خوب بشود در جهت ارتقا یک بخش کوچکی در جامعه است. ولی تفکرتان روی جامعه فرهنگی ایران نیست. اگر شما بتوانید قوای دماغی جامعه را ببرید بالا معماری ما بهتر میشود. (مثلاً) آن آقایی که میآید عکس میگیرد در پاریس و میدهد دست شما و میگوید عین این را برای من در چهارراه حسن آباد درست کن اگر شما بگویید نه میدهد به کس دیگری که درست کند. ولی اگر فکر او را ببرید بالا که اون خودش بفهمد که معماری پاریس نمیتواند در چهارراه حسنآباد پیاده شود. باید فکر او را برد بالا. برای اینکه این کار بتواند انجام شود پیشنهاد میکنم که به اندازه کف دست با کاغذ کاهی مطالب ساده و مردمی معماری را بنویسند با عکس و تصویر. صدهزاریا پنجاه هزارتا چاپ کنند و به یکی از روزنامههای پرتیراژ مملکت بدهند تا رایگان به دست مردم برسد. پولش از کجا بیاید؟ هر دفعه یکی از کارخانجانت صنعت ساختمان آن را تقبل کند. یعنی این ماه سازنده کاشی تقبل کرده، ماه دیگر سازنده آجر تقبل کرده است. اینگونه جامعه را بردید بالا. فرهنگ جامعه راباید ببرید بالا. الان اگر شما مجله معماری بدهید بیرون این مجله چکار میکند. خیلی هم خوب است اما این مجله معماری باید فکر جامعه هم باشد. اگر من آمدم هفته معماری درست کردم، به نوع دیگری باید این هفته معماری در ایران امروز به وجود بیاید. برای اینکه فرهنگ جامعه را ببرید بالا. شما اگر فرهنگ جامعه یزد را ببرید بالا امکان ندارد که دیگر یکی از ساختمانهای ارزشمند آنجا را خراب کنند. این فرهنگ برعهده شماست. برعهده دولت نیست. من با جامعه فرهنگی معماری ایران صحبت کردم. خودم هم همین کار را کردم. باید شما درست بنویسید که جامعه احتیاج به فعالان عاشق دارد. و این زحمت شما و بردن این مطالب هنر و معماری در اینترنت هم یک نوع عشق است. (در گفتگو با نویسندهٔ وبسایت معمارنت، سال 1391)
دسته: عبدالحمید اشراق
من از مدت اقامتم در فرانسه اندوختههایی داشتم که میخواستم همه آنها را در ایران پیاده کنم. در زمان تحصیل در فرانسه تا آنجا که مقدور بود کنکاش میکردم، به کنگرهها، نمایشگاهها، گردهمآییها و جلسات هنری میرفتم که بفهمم که آنها چه میکنند که این قدر از ما جلوترند و چرا ما در ایران در تمام رشتههای هنری عقب افتادهایم. مثالی بزنم: در رشته خودم معماری در فرانسه نظمی که برای ساختن یک بنا در هر شهری از این کشور رعایت میشود، باورکردنی نیست. آرشیتکت آن آزادیای را که در ایران و تهران دارد، به هیچ عنوان در فرانسه ندارد و هر ساختمانی که بنا میشود تحت کنترل «جامعه معماران ملی فرانسه»، که حکم یک وزارتخانه را دارد، قرار دارد. این دفتر در سراسر کشور فرانسه شعبه دارد و اگر یک آرشیتکت از رنگ یا نور یا مصالحی استفاده کند که برای آن خیابان، مثلاً شانزهلیزه، پیشبینی نشده و در برنامه نمای بیرونی ساختمانهای این خیابان گنجانده نشده، میتواند به محرومیت از ادامه فعالیت ساختمانی در تمام عمر منجر شود. در صورتی که در ایران، به ویژه تا به امروز هرکس راه خود را میرود. ایران که در قرون گذشته، از نظر معماری، در زمره برجستهترین کشورها بود، اکنون از این نظر یکی از پایینترین کشورها است. (گفتگو با مجلهٔ میراث ایران، سال 2014)