دسته‌ها
موشه سفدی

موشه صفدی: من استاد دانشگاه هاروارد هستم و خود را آدم کتاب‌خوانده‌ای به حساب می‌آورم؛ اما کتاب‌های معماری بسیاری بیرون آمده‌اند که من آنها را نمی‌فهمم

من نمی‌توانم با اندیشه‌های جریان اصلی امروز معماری ارتباط برقرار کنم. صراحتاً بگویم، آنچه در حال حاضر نوشته می‌شود برایم معنا ندارد. لری ریچارد در کنیدین آرت و کسی به نام ترور بادی در کنیدین آرکیتکچر راجع به گالری {ملی کانادا اثر موشه سفدی} نوشته‌اند. می‌دانید، من استاد دانشگاه هاروارد هستم و ادبیات {مربوط به معماری} را دنبال می‌کنم. من خودم را آدم کتاب‌خوانده‌ای به حساب می‌آورم. اما نمی‌توانم بیشتر آنچه آنها دارند می‌گویند را متوجه بشوم.

من حتی جملات را تقطیع می‌کنم و همچنان نمی‌توانم آنها را بفهمم. کتاب‌های بسیاری درباره‌ی معماری در این چند وقت بیرون آمده‌اند که من آنها را نمی‌فهمم. و از مردم می‌پرسم: «آن جمله چه معنایی دارد، یا معنای آن کلمات چیست؟»

بادی چیزی را در جمله‌ی اول ابداع می‌کند و سپس بارها و بارها به آن برمی‌گردد و راجع به آن بحث می‌کند. اما معنای آن چیست؟ یک سخن جعلی از ذهن خودش؟ واقعاً این سخنان برای من هیچ معنایی ندارد. هر بازی‌ای که این دسته از آدم‌ها مشغولش هستند شامل حال من نمی‌شود. (در گفت‌وگو با Dan Turner، منتشر شده در کتابچه‌ی Safdie’s Gallery: An Interview with the Architect در سال ۱۹۸۹)

دسته‌ها
موشه سفدی

موشه سفدی: هشتاد درصد معماری تکامل است و بیست درصد آن ابداع

من خودم را بسیار تکرار می‌کنم. من مجموعه‌ها و پروژه‌های مسکونی بسیاری را به پایان رسانده‌ام. تلاش می‌کنم از {فرایند انجام} یک طرح برای طرح بعدی {نکاتی را} بیاموزم، اما ایده‌های مشخصی هست که آنها را در سرتاسر کار خویش به همراه دارم. آنجایی که تلاش می‌کنم خود را تکرار نکنم زمانی است که طراحی یک بنای نمادین را که از حیث مکان، بسترها و برنامه‌ها واجد یگانگی است بر عهده دارم.

درست است که بسیاری از بناهای من واقعا منحصربه‌فرد و با یکدیگر متفاوت هستند، اما به این علت به واژهٔ ابداع بدگمانم که ابداع متضاد تکامل است. از همین رو می‌گویم که معماری هشتاد درصد تکامل است و بیست درصد آن ابداع.

با وجود این، لحظات خاصی هست که می‌توان آنها را {لحظهٔ} ابداع نامید؛ مثلاً من شیوه‌های متنوع رساندن نور به طبقات پایین یک بنا را ابداع کردم. آیا این حقیقتاً ابداع است؟ در کتاب جامعه آمده است که «زیر نور خورشید هیچ چیز تازه‌ای نیست». (در گفت‌وگو با Vladimir Belogolovsky، منتشر شده در وب‌سایت stirworld، سال ۲۰۲۰)

دسته‌ها
موشه سفدی

موشه سفدی: ما معماران بر وضعیت روحی ساکنان بناهایمان تسلط داریم

چند سال پیش از من خواستند تا برای یک موزه طرح‌هایی بکشم. {…} من چند اسکیس از اتاق‌هایی زدم که سقف و کف با انحاء به دیوارها می‌رسید و پوشش اتاق از گچ سفید بود. ایدهٔ اصلی این بود که حضور اتاق برای مخاطبان موزه محسوس نباشد. نور همه‌چیز را همچون یک رحم شستشو می‌داد. آن زمان فکر می‌کردم که این محیطی ایدئال {برای موزه} است: معماری‌ای که وقتی برای مشاهدهٔ نقاشی‌ها و مجسمه‌ها می‌آیید به طور کامل ناپدید می‌شود. تجربهٔ این بنا همچون حضور داشتن در یک تخم مرغ می‌بود، تخم مرغی که از دیوارهایش آثار هنری پیش چشم شما معلق بود. {…}

بعدها اما کانسپت خود را زیر سوال بردم. {…} چگونه می‌توان بدون انکار وجه مادی یک فضای معماری آرامش و ملایمت کامل در یک محیط خلق کرد؟ به طوری که {در مورد موزه} از مغلوب بودن معماری‌مان {در برابر آثار هنری} مطمئن باشیم. چه ابزاری برای ایجاد آرامش و ملایمت در دسترس معماران وجود دارد؟

بعد فهمیدم که در مقام معمار ما مهار و تسلط بسیار زیادی بر وضعیت روحی و خلق و خوی {ساکنان بناهایمان} داریم. ناراحتی، افسردگی، ترس، آرامش. نکتهٔ اصلی در مورد نمایش مجموعه آثار هنری آن موزه آرامش بود. شکل‌های نرم، مثل سقف گنبدی‌شکل، آرامش‌دهنده هستند. پرتو نور بر شکل‌های نرم نیز آرامش‌بخش است.

شکل‌های هندسی زاویه‌دار و هر نوع سایهٔ شدید باعث ناآرامی در فضا می‌شود. بنابراین {برای فضایی چون موزه} باید از ایجاد سایه خودداری و از شکل‌های منحنی، نرم و نور پراکنده و غیر مستقیم استفاده کرد. آنگاه است که آثار هنری خود را نشان خواهند داد. اولویتی که به آثار هنری می‌دهید به معنی بی اهمیت بودن کف چوبی یا رگه‌های چوب {سطوح} یا مثلاً بافت بتنی، که به شما می‌گوید چیزی هست که سقف بالای سرتان را نگاه داشته، نیست. همهٔ اینها به شما کمک خواهد کرد تا آنچه می‌خواهید را انجام دهید، یعنی تمرکز بر آثار هنری. (در گفتگو با Dan Turner، منتشر شده در کتاب Sadie’s Gallery، سال ۱۹۸۹)

دسته‌ها
موشه سفدی

موشه سفدی: ما معماران باید دست از بله قربان گفتن برداریم

آنچه ما {معماران} انجام می‌دهیم تاثیر عظیمی بر زندگی مردم می‌گذارد. مسئله سبک یا بیان معماری نیست؛ مسئله کیفیت قابل اندازه‌گیری زندگی است که مسئولیت بزرگی بر دوش معماران می‌گذارد. متاسفانه تاثیر ما بر تصمیمات {کلان} محدود است. تصمیمات اصلی را قانون‌گذاران، کارفرمایان، اقتصاددانان و بازار می‌گیرند، اما ما معماران مسئولیت داریم تا حد ممکن بر این تصمیمات تاثیر بگذاریم {…} خیلی مهم است که ما در مقام معمار دست از بله ‌قربان گفتن برداریم و در عوض موضعی انتقادی اتخاذ کنیم. {درست است که} اگر چنین کنیم در معرض دردسر قرار می‌گیریم، اما لازم است این دردسرها را همچون بخشی از حرفه‌مان بپذیریم. (در گفتگو با Debika Ray منتشر شده در مجله ICON در سال 2014)

دسته‌ها
موشه سفدی

موشه سفدی: باید چارچوبی باشد که نشان دهد چگونه بناهای بلندمرتبه را چون بلوک‌های شهری بسازیم

چیزی که امروزه وجود ندارد چارچوبی مفهومی است که {نشان دهد} چگونه بناهای بلندمرتبه مسکونی و اداری را چون بلوک‌هایی شهری بسازیم و قلمروهای عمومی پدید آوریم. چه ساختمان کاملاً مسکونی باشد یا چندمنظوره، چنین مشکلی وجود دارد. مثلاً روشی که در چین استفاده می‌شود این است که نیم‌دوجین برج، بعضی مسکونی، بعضی اداری، روی ساختمان شش یا هفت طبقه تجاری ساخته می‌شود. برج‌های چندمنظوره فایده‌های بسیاری دارد. بنای مسکونی نور، هوا و منظره می‌خواهد و ساختمان اداری هم البته نیازمند نور است اما به امکانات مشابه ساختمان مسکونی نیاز ندارد. وقتی این دو را با هم در یک پروژهٔ واحد ترکیب کنیم (همانطور که من در چانگ‌کینگ کردم)، می‌توانیم چیزها را به بهترین و سودمندترین حالت ممکن جاگذاری کنیم. (در گفتگو با Debika Ray منتشر شده در مجلهٔ ICON، سال 2014)

دسته‌ها
موشه سفدی

موشه سفدی: در ساختمان‌های بومی روش‌های طرح و ساختمان به صورت جزئی از فرهنگ تکامل پیدا می‌کنند

در ساختمان بومی در یک سرزمین بومی، روش‌های طرح و ساختمان همراه با زمان و به صورت جزئی از فرهنگ عمومی آن سرزمین تکامل پیدا می‌کنند تا به نحو کاملی جوابگوی نیازهای اجتماعی، تکنیکی، اقلیمی و دیگر نیازهای مردم آن سرزمین باشند. از این رهگذر روش‌های ساختمان و شکل‌های ساختمانی‌ای زاییده می‌شوند که گویای حقیقت منظور و هدف و مناسب‌ترین روش کاربرد مصالح موجود برای ساختن پناهگاهی هستند و نیازهای اقلیمی، روش‌های زندگی، مشکلات کلی اجتماعی، مسئلهٔ هماهنگی با وضع طبیعی زمین و آسایش روحی ساکنانش را نیز جوابگو هستند. در این روش، تراس‌ها برای ساختن فضاهای خارجی، دیوارها برای ایجاد فضاهای خلوت خصوصی و بافت هندسی گنبدها و طاق‌ها و خرپاها برای در بر گرفتن فضاهای راحت و مجموعهٔ پنجره‌ها برای راه دادن به نورهای ملایم، پره‌های بادگیر به منظور خنک کردن، سایه‌بان‌ها برای سایه‌ها و فرورفتگی‌های فضاهای داخلی برای استفاده به عنوان انبار آفریده می‌شوند. (در مقالهٔ «به سوی محیط بومی جهانی برای زندگی امروز»، مجلهٔ هنر و معماری، سال 1974)