اگر در ساختار آموزشی سیستم غربی، به واسطهٔ جلسات عمومی بررسی پروژهها، پروسهٔ گفتمان یک به یک بین دانشجو، استاد و کلاسهایی که بصورت سمیناری و میزگردی برگزار میشوند، برای نقد معماری جایگاهی بنیادین تعبیه شده است؛ نظام آموزشی ایران، روشها و منشهای گفتمانی لازمهٔ فرهنگ نقدمحور معماری را به طور کامل نادیده میگیرد. نمیتوان منکر شد که سیستم آموزش ایرانی، که مبتنی بر به خاطر سپردن حفظیات، تقلید از مدلهای پیش روی، یادگیری ابزارها و مهارتهای تکنیکی است، از ارزشهای خاص خود بهرهمند است. اما، عدم توجه به تفکر انتقادی و نقدمحور، پیشزمینهٔ فرهنگی آموزش ایرانی را با خلأ گفتمانی روبرو کرده است. (در مقالهٔ «درباب اشتیاق و عطشی زاینده»، ترجمهٔ نشید نبیان، منتشر شده در مجلهٔ شارستان، سال ۱۳۹۱)
دسته: نادر تهرانی
مسئلهٔ پایداری صرفاً {معطوف به} مصالح نیست. مصالح تنها یک جنبه از عوامل بیشمار دیگر است. طرح مسئله در ارتباط با پایداری میباید فیزیکی، اجتماعی، سیاسی، محیطی و اقتصادی باشد. بنابراین یکجانبه پرداختن به مسئله پایداری با بنبست روبهرو خواهد شد. یک بنای کاملاً «پایدار» راه به جایی نخواهد برد، اگر سیاست شما گسترش شهرنشینی در حومهٔ شهر، کمبود حمل و نقل عمومی، با مجموعهای از عوامل وابسته را که باعث آسیب به محیط زیست در مقیاس کلان میشود تقویت کند. {…} به این ترتیب، من باور دارم که وظیفهٔ ما در قبال پایداری با سوگند بقراط (سوگند دانشجویان پزشکی) قابل قیاس است؛ اینکه نه تنها هیچ آسیبی وارد نکنیم بلکه مسئولیت اخلاقی را جنبهای ذاتی از محرکهای طراحی برای به کار گرفتن فرم، فضا و مصالح بدانیم. بر این باورم که صرفنظر از دستور کار اگر معماری مسئلهٔ محیط زیست را در لایههای تفکراتش درونی کرده باشد، یا اگر حتی به برطرف کردن برخی تاکیدهای مجدد و بیش از اندازه تعمیمیافتهٔ مثبتگرایی امروز کمک کند میتواند بهترین باشد. (در گفتگو با میلاد ضابطی، منتشر شده در مجلهٔ معمار، شماره 98ِ، سال 1395)
اگر در امریکا خطر نابودی آفرینشهای عالی معماری بر اثر حساسیتهای بیش از اندازه و سختگیریهای هیئتهای نظارت وجود دارد، مشکلی که هم اکنون در ایران داریم درست بر عکس است. به خاطر نبود هیچگونه فرآیند نظارت، تهران دارد زندهزنده توسط ساخت و سازهایی که در حکم آزمون و خطا هستند خورده میشود بدون این که گفتگو، نقد یا ارزیابی لازم در مورد این ساخت و سازها صورت بگیرد.
مسئله تهران تنها این نیست که ساختمانهای بد و بیسلیقه در آن ساخته میشوند، بلکه این ساختمانها پیامدهای شهری غیر قابل بازگشتی را موجب میشوند. در مقیاس شهری، تأثیراتی که گونههای ساختمانی و مورفولوژی شهری به وجود میآورند نیز به نوبه خود بزرگتر میشود. (در گزارش منتشر شده از میزگرد معماری در تهران در مجلهٔ شارستان، سال ۱۳۸۸)
سخن مغالطهآمیزی در فضای حرفهٔ معماری وجود دارد که من میخواهم آن را از بین ببرم؛ این که «اگر میخواهی معمار خوبی باشی، باید تجربهٔ کارگاهی ساختن با دست خودت را داشته باشی.» فکر میکنم ما در مقام معمار وظیفه داریم تا بیاموزیم که چیزها چگونه ساخته میشوند، بیاموزیم که چه معاملاتی باید انجام دهیم تا چیزی ساخته شود. اما کسب دانش جامع از ساخت و ساز ربطی به تجربهٔ کارگاهی {دست اول} ندارد. دانش جامع ساخت و ساز وابسته به توانایی تفسیر قراردادهاست، وابسته به توانایی تصور جایگزینهای استراتژیک برای روشهای مرسوم و فهم راههایی برای بازسازی عناصر ساختمانی معمول است.
مثال این موضوع گنبدی چوبی است که ما برای فضای داخل رستوران مانترا در بوستون طراحی کردیم. ما تخصصی در محاسبهٔ قیمت گنبد نداشتیم، اما به شکل غریزی احساس کردیم قیمتی که از پیمانکار دریافت کردهایم خیلی زیاد است. راه جایگزین این بود که خودمان وارد کار تعیین هزینه و زمان لازم برای گنبد شویم. ما نشستیم و حساب کردیم که چند ورق تخته برای برش نیاز داریم و چقدر طول میکشد تا هر لایه از چوب را بسازیم و دستمزد هر ساعت از کار چقدر میشود. در نهایت به قیمتی دست یافتیم که کسری از قیمت اعلام شده از طرف پیمانکار بود؛ با احتساب سود پیمانکار، تقریبا یک ششم آن. (در گفتگو با نویسندهٔ مجلهٔ Arcade، منتشر شده در سال 2012)
توصیهای که ما میتوانیم به تازه فارغالتحصیلان رشتهٔ معماری کنیم این است که مأموریت و نقش یکتای خود را در دنیای معماری درک کنند. تنها در این صورت است که آنها میتوانند مسئولیت یک پروژه را خودشان برعهده بگیرند، بدون آنکه مجبور باشند به گذراندن مراحل آموزشی مرسوم یا عضویت در شرکتهای دیگر تن دهند. بنا بر این فکر میکنم که توصیهٔ من این خواهد بود: «خودتان را برای دنیای امروز حرفهٔ معماری آماده نکنید، بلکه در جهت ارتقای حرفهٔ معماری به آنچه که فردا خواهد بود تلاش کنید.» (مصاحبه با وبسایت آرک توئنتی، سال 2016)