به نظر من آموزش معماری در سالهای اخیر بیش از حد آکادمیک شده است، به این معنا که این رشته با هدف برآوردن معیارهای اعتباری دانشگاه برنامهریزی شده است؛ از همین حیث سرشت پیشهورانه، سرشت هنری و به طور کلی، سرشت خلاقانهٔ {معماری} در آن فراموش شده است. خروجی دانشکدههای امروز نسلی از معماران آموزشدیده، کتابخوان، مسلط به اینترنت و با سلیقهٔ متوسط است که برای که برای کار در بازار تجاری بسیار مناسبند. {…}
به نظر من مهمترین چیزی که باید به دانشجویان معماری آموزش داده شود این است که چطور نگاه کنند. باید به آنها آموخت که چطور مشاهده کنند و چطور با اتکاء بر تخیلشان از منابع بهره ببرند. چیزهایی مثل این که یک کابل را تا چه حد میتوان کشید، یا این که ضخامت یک تکهٔ بتنی چقدر میتواند باشد را پیش از آن که خرد شود، منظورم این بخش از ماجراست. در دهههای شصت و هفتاد میلادی کتابی وجود داشت به نام «کاتالوگ همهٔ زمین» که در آن ایدههای مختلف همراه با تصاویرش گردآوری شده بود. به نظر من این جور چیزها باید آموزش داده شود، این که چطور کاردان باشیم. (در گفتگو با Kingshuk Niyogy، منتشر شده در وبسایت livemint، سال ۲۰۱۵)