فکر میکنم چه در خانه، چه در مقیاس بزرگ در معماری باید حق انتخاب بگذاریم. فضاها چه در خانه و چه در بیرون از خانه باید آن تنوع را داشته باشند. البته اگر از نظر اقتصادی امکانش باشد، چون بعضی وقتها حرفهایی که میزنیم خوباند ولی لوکس هستند. اگر امکانش باشد میشود این خصوصی بودن و این خلوت داشتن را از طریق معماری حل کرد. یعنی معماری خوب داشتن یا سازهٔ خوب داشتن الزاماً {به معنای داشتن} ساختمان گرانتر نیست. اگر مقداری تفکر پشت یک معماری خوب باشد، آن معماری میتواند ارزان هم باشد.
یادم است ما یک سفر رفتیم هند. چون همکلاسیهای من در انگلیس آنجا زندگی میکردند. من و دانشجوها را بردند برای بازدید خانههای ارزانقیمتی که برای قشر خیلی پایین درست کرده بودند. یک شهر جدید را رفتیم و با هم دیدیم. این خانهها واقعاً از نظر مصالح ارزان و اغلب آجری بودند و فضاها خیلی کوچک ساخته شده بودند. ولی معماریشان فوقالعاده بود. منظورم این است که معماری خوب {الزاماً} معماری لوکس و گران نیست. همینطور فکر میکنم معنی فضای شهری خوب داشتن الزاماً این نیست که ما بیشتر هزینه بکنیم، بلکه بیشتر باید اندیشه و برنامهریزی کرد. با یکسری چیزهای ارزانقیمت، مثلا همان پاپیتال رایگان، میشود یک نمای سبز شهری داشت. پس میشود اگر معماری خوب داشته باشیم داخل خانه هم فضای خوب و فضای خصوصی و حتی فضای مجزا داشته باشیم.
این را در فضای شهری هم میتوانیم داشته باشیم. بعضی وقتها خانههای بزرگ فضای پرت زیاد دارد ولی فضای دنجی که بشود از آن استفاده کرد در آنها نیست. یا مثلاً از سنگ و مصالح خیلی گرانقیمت استفاده شده ولی اصلاً معماری در آن وجود ندارد. (در گفتگو با علی کیافر در سال ۱۳۹۲، منتشر شده در کتاب «آتشگهی در خواب آتشها»)