دسته‌ها
حسن فتحی

حسن فتحی: سنت هنرمند را از تصمیمات مزاحم و غیرضروری می‌رهاند تا بتواند تمام توجهش را به تصمیمات حیاتی معطوف کند

سنت قرینه‌ی اجتماعی عادت فردی است، و در هنر همان تأثیر را دارد، یعنی رها کردن هنرمند از تصمیمات مزاحم و غیرضروری تا بتواند تمام توجهش را به تصمیمات حیاتی معطوف کند. زمانی که یک تصمیم هنری گرفته شود، فارغ از این که چه زمانی و توسط چه کسی، دوباره تصمیم گرفتن {راجع به همان موضوع} نمی‌تواند سودآور باشد؛ بهتر این است که این تصمیم به انباشته‌ی عرفی عادات منتقل شود و دیگر ما را زحمت ندهد.

سنت لزوماً قدیمی‌مأبانه نیست و مترادف با رکود نیست. علاوه بر این، یک سنت نیاز به قدمت طولانی ندارد و ممکن است به اخیراً آغاز شده باشد. به محض این که یک استادکار با مسئله‌ای تازه روبرو می‌شود و تصمیم می‌گیرد که چگونه آن را حل کند، اولین گام برای تأسیس یک سنت برداشته شده است. وقتی استادکار دیگری تصمیم بگیرد که همان راه حل را اتخاذ کند، سنت حرکت می‌کند و آن زمان که سومین استادکار از دو نفر قبلی پیروی و سهم خود را ادا کند، سنت کاملاً تثبیت شده است.

بعضی از مسائل به راحتی حل می‌شود، یک نفر در طول چند دقیقه تصمیم می‌گیرد که چه کار کند. بعضی دیگر از مسائل به زمان بیشتری نیاز دارد، شاید یک روز، شاید یک سال، شاید یک عمر؛ در هر مورد راه حل ممکن است {نتیجه‌ی} کار یک نفر باشد. (در کتاب Architecture for the Poor، منتشر شده در سال ۱۹۷۳)

دسته‌ها
حسن فتحی

حسن فتحی: معمار و شهرساز در یک معنا نوعی دیکتاتور به حساب می‌آیند

به نظر من وقتی با شهرسازی سر و کار داریم، مسئلهٔ اساسی این است که رویکرد خود را پیاده و تحمیل کنیم. در یک معنا معمار و شهرساز برای خود نوعی «دیکتاتور» به حساب می‌آیند. مثلاً وقتی من «در» را اینجا می‌گذارم همه را وادار می‌کنم که از اینجا عبور کنند و اگر جای «آن»‌ را عوض می‌کنم، باز همه مجبور به تبعیت هستند. اما وقتی «در» جایی درست قرار گرفته باشد گمان میکنم مشکلی نخواهیم داشت.

من در قُرنه دست به تجربه‌ای زدم. ما ورودی به حیاط یک خانه را داشتیم. بعد داخل حیاط ورودی به اتاق‌ها را. من از در بیرونی به طرف در داخلی قدم برداشتم، اما خیلی طبیعی، درست مثل حرکت [ناخودآگاهی] که با دست خود انجام می‌دهم. (و گاه من با دستم اینطور طراحی می‌کنم و این حرکت باید دلپذیر باشد). بدین ترتیب یک بار، دو بار، سه بار، چهار بار از یک در به در دیگر حرکت کردم؛ بسیار طبیعی.

بعد به همراه یک نفر دیگر نیز این کار را کردم؛ کسی پشت سر من حرکت می‌کرد و مسیر من را با آهک علامت‌گذاری می‌کرد تا بعد این مسیر را با سنگ‌ریزه‌هایی سنگ‌فرش کنیم. شکلی که بیرون آمده بود منحنی حیرت‌انگیز و پیشرفته‌ای بود؛ منحنی طبیعی که صرفا از خود حرکت ریشه گرفته بود. ما خوب می‌دانیم که هر ماده‌ای، هر حرکتی در هر عنصری در طبیعت، حتی یک قطره باران با حرکت پیچ‌دار آن، دارای شکل طبیعی است. این دقیقاً همان‌چیزی است که ما [معماران و شهرسازان] باید در پی یافتنش باشیم. (در مقاله‌ای با عنوان «یافتن شکل طبیعی» در سال ۱۹۴۸، گردآوری و ترجمهٔ ناصر فکوهی در کتاب «پاره‌های هنر، معماری و شهر»)

دسته‌ها
حسن فتحی

حسن فتحی: در گذشته پاسخ مسائل اقلیمی از طریق آزمون و تصادف حاصل می‌شد نه از طریق استدلال علمی

پیش از ظهور عصر صنعتی و مکانیزاسیون انسان‌ها برای شکل دادن به محل سکونت خویش، منطبق بر نیازهای جسمانی‌شان، به منابع طبیعی انرژی و مواد موجود در محل متکی بودند. در طی قرن‌های متمادی مردم در همه جا یاد گرفته بودند که با محیط و اقلیم اطراف خود ارتباط برقرار کنند. اقلیم ضرباهنگ زندگی مردم و همچنین محل سکونت و لباس آنها را شکل می‌داد. بدین‌سان آنها خانه‌هایی می‌ساختند که کم یا بیش در زمینهٔ تأمین خرداقلیم مورد نیازشان رضایت‌بخش بود.

{در آن روزگار} پاسخ‌های موفق به مسائل اقلیمی از طریق استدلال علمی و آگاهانه حاصل نمی‌شد. این پاسخ‌ها از طریق آزمون‌های بی‌شمار و تصادف و تجربهٔ چند نسل از سازندگان به دست می‌آمد، کسانی که تجربه‌های موفق را به کار می‌گرفتند و آنچه شکست می‌خورد را طرد می‌کردند. (در مقاله‌ای با عنوان «انرژی طبیعی و معماری بومی» در سال ۱۹۸۶)

دسته‌ها
حسن فتحی

حسن فتحی: ساخت بناهایی بدون ارجاع به محیط همچون ارتکاب جرم علیه معماری و شهرسازی است

تکنیک‌ها و ابزارهایی که امروزه در دسترس معماران قرار دارند آنان را از تقریباً تمام محدودیت‌های مادی رها می سازند. معمار امروز جریان قرن‌ها و گذر سبک‌های مختلف را در اختیار داشته و می‌تواند نقشه‌های خود را از هر قارهٔ جهان انتخاب کند؛ اما باید به خاطر داشته باشد که در حال ساخت و ساز در فضای تهی نبوده و خانه‌های خود را همچون نقشه‌هایی روی صفحهٔ سفید کاغذ، در فضایی خالی جای نمی‌دهد. وی در حال معرفی عنصری جدید به محیطی است که در تعادل خود برای مدت‌های طولانی وجود داشته است. وی مسئولیت‌هایی دارد و خشونت علیه محیط با ساخت ساختمان‌هایی بدون ارجاع به آن، به مثابه ارتکاب جرم علیه معماری و شهرسازی است. (در مقاله‌ای با عنوان «انرژی طبیعی و معماری بومی» در سال ۱۹۸۶، منتشر شده در کتاب «نظریه‌ها و مانیفست‌های معماری معاصر»، ترجمهٔ احسان حنیف، انتشارات فکر نو)