یک چیزی در ایران به مرور بدتر شد این بود که محاسن یک چیز را نگویند و فقط معایب را بگویند. من فکر میکنم که تئاتر شهر دارای معماری زیبایی است ولی تئاتری نیست. آن زمانی که داشتند تئاتر شهر را میساختند که البته ساخت آن از سال چهل و هفت شروع شد، با باغ آلبالو در سال پنجاه و یک افتتاح شد، هرگز از یک طراح صحنه جهت این صحنهها استفاده نشد. شما باور بفرمایید که تئاتر شهر انگشت کوچک تئاتر سعدی نمیشد، منظورم از نظر تکنیک صحنه، ابعاد و جایی خاص برای دکور ساختن است. در آن زمان چرا از این آدم کمک نگرفتند؟ اگر این آدم نبود چرا از کسانی که سال ها در اپرا و تئاتر دنیا رفتند و دیدند استفاده نشد؟ معمار آن چرا یک در برای ورود و خروج نگذاشته است؟ در کوچک ترین سالنهای تئاتر اروپا و امریکا اگر در خروجی با علامت اگزیت وجود نداشته باشد اصلاً اجازهٔ افتتاح آن را نمیدهند. شما از یک در وارد میشوید و از یک در هم باید خارج شوید.
معمار این بنا آن را مانند پانتئون گرد ساخته است. این گرد بودن تا کی میخواهد کاربرد داشته باشد. شاید شما که طراح هستید وقتی کار من را میبینید متوجه شوید که من چقدر زحمت کشیدهام که تماشاگر بتواند دو طرف صحنه را ببینید. (در گفتوگو با پیام فروتن، منتشر شده در نشریهٔ نمایش، ش ۱۰۱ و ۱۰۲، سال ۱۳۸۶)