در امریکا آزادی و امکانات بیشتری وجود داشت. اما آنجا هم به همینشکل {که در دانشکدهی هنرهای زیبای تهران وجود داشت} بود؛ کار را میگذاشتند، پرتره بود، پوزیشن (چینش) میدادند، بچهها مینشستند و کار میکردند. بعد همهی کارها را جمع میکردند، ژوژمان (داوری) میکردند و دربارهی کارها صحبت میکردند. چیز خاصی نبود.
{…} بیشتر میخواستم بدانم در دنیا دارند چهکار و چهطور کار میکنند. وگرنه {در امریکا هم} فضای خاصی نبود. الآن هرکسی در دهکده هم میتواند بنشیند و کار کند. از شبکههای اینترنتی استفاده کند و کارش را انجام دهد. فقط و فقط کار کردن، اشتباه کردن، راهی پیدا کردن، همچنان کار کردن و خردهخرده به چیزهایی دست یافتن است که اهمیت دارد. (در گفتوگوی منتشر شده در وبسایت درز، سال ۱۴۰۱)