آلبرتو کامپو بائسا | Alberto Campo Baeza
آلبرتو کامپو بائسا، متولد سال ۱۹۴۶، معمار و استاد سابق دانشگاه اهل اسپانیا است.معماری بدون نور وجود ندارد، دقیقاً همانطور که موسیقی بدون هوا وجود ندارد.
من از واژهی مینیمالیست متنفرم. هدف من این است که مینیمالیست یا پیوریست و بینقص نباشم. نه، نه، نه، من یک گناهکارم و از آن شرمنده نیستم! [میخندد] آنچه برای من مهم است این است که پاکیزه، ساده و گاهی حتی واضح باشم. هیچ اشکالی در واضح بودن نیست. چه چیزی میتواند واضحتر از کار کردن با نور خورشید باشد؟
معماری بدون نور وجود ندارد، دقیقاً همانطور که موسیقی بدون هوا وجود ندارد. به نظرم ساز موسیقایی استعارهٔ خوبی برای یک بناست، چرا که ما در مقام معمار بناهایمان را کوک میکنیم، درست مثل نویسندگان که مینویسند و بازنویسی میکنند تا نوشتههایشان واضحتر، مشخصتر و دقیقتر، درست مثل تیغ جراح. ما همگی در حال کوک کردن و تیز کردن ایدهها هستیم، در حال تعالی ابعاد، تناسبات، فواصل بین ستونها، انتخاب بین فرمهای مربع یا مستطیل، {یافتن} چگونگی پنهان کردن اتصال گوشهها و مواردی از این دست هستیم.
شما کوک میکنید و کوک میکنید تا وقتی که موقعش میشود و ساختمان شما باید به کار گرفته شود. معماری چیست؟ به نظر من به نظم درآوردن و وضوح بخشیدن به چیزهاست، به نظم دراوردن یک اتاق، یک خانه، یک شهر است. (در گفتوگو با Vladimir Belogolovsky، منتشر شده در وبسایت archdaily، سال ۲۰۲۰)
در حالی که فرمها فرومیپاشند، ایدهها باقی میمانند؛ فرم بدون ایده پوچ است.
ما نمیتوانیم چیزی را بسازیم اگر به آن فکر نکرده و ابتدا آن را در تصور نیاورده باشیم، و ما {معماران} نباید آن چه را که نمیتوانیم بسازیم متصور شویم. یک {معمار} باید رویاپردازی کند، اما در عین حال باید توانایی تبدیل آن رویا به واقعیت را داشته باشد. معماری قادر است به شکل اسرارآمیزی ایدهها را محقق کند. معماری همان ایدههای ساخته شده است. {…}
در حالی که فرمها فرومیپاشند و به عالم فراموشی میروند، ایدهها باقی میمانند. ایدهها نامیرا هستند. تاریخ معماری تاریخِ ایدههاست، تاریخِ ایدههای ساخته شده است. ایدههایی که محقق میشوند و {و از این طریق محقق شدنشان} ایدههای مذکور را را بر شالودهای محکم قرار میدهند. به طور خلاصه، فرم بدون ایده پوچ است؛ معماری بدون ایده تقلیلی محض به تصویر خواهد بود؛ فرم خالی، تهی از هرگونه کارکرد مفید حقیقی. (در کتاب Principia Architectonica، سومین ویرایش نسخهٔ انگلیسی، منتشر شده در سال ۲۰۱۷)
معماری نباید بوالهوسانه باشد.
معماری نباید بوالهوسانه باشد. هر طرح باید شبیه یک تشخیص پزشکی برای بستر و برنامهای مشخص باشد. پشت هر طرح علمی وجود دارد. طراحی مبتنی بر عقل است. شما باید به دنبال ایدهای باشید که که قابل ساخت باشد. زیبایی یک اندیشهٔ آرمانشهری نیست. {دستيابی به} آرمانشهر غیرممکن نیست. با فنآوریهای تازه میتوان آرمانشهر ساخت. از طریق منطق، عقلانیت، تناسبات موزون و مقیاس مناسب میتوان به زیبایی دست یافت. شما {در مقام معمار} باید تلاش کنید جدی، ژرف و صمیمی باشید. (در گفتوگو با Vladimir Belogolovsky، منتشر شده در وبسایت archdaily، سال ۲۰۲۰)
برخی از معماران فکر میکنند هر چقدر عجیب و غریبتر بسازند مدرنتر خواهند بود.
هیچ طرح کلی و جامعی در مورد این که چطور میتوان بهروزتر بود وجود ندارد. با این حال معمارانی وجود دارند که فکر میکنند هر چقدر عجیب و غریبتر بسازند مدرنتر خواهند بود. جامعه با شگفتزدگی در مواجهه با این آثار عجیب و غریب عکسالعمل نشان میدهد و به آنها این امکان را میدهند تا در قالب یک مکتب جدید خود را ارائه کنند. آنها میتابانند، میچرخانند، خم میکنند، رنگ میکنند و در واقع هر کاری بتوانند انجام میدهند تا چیزی شگفتآور خلق کنند. چیزی که صرف نظر از این که تا چه حد پرهزینه خواهد بود، به شکل بدی طراحی و ساخته نیز میشود تا در هر زمان و دورهای مورد توجه قرار گیرد.
معاصر بودن یعنی تلفیق امروز، دیروز و فردا. یعنی وقتی که اکنون با لذتی فراوان ادیسه را در جدیدترین نسخه آن که به زبان اسپانیایی توسط کارلوس گارسیا گال نوشته شده است، میخوانم بیزمانی و معاصر بودن محض هومر به روشنی بر من آشکار است. هنگامی که دمودوکوس میوز آواز میخواند و ادیسه چهرهاش را میپوشاند تا فایاکیها نتوانند گریه او را ببیند اشک در چشمانم حلقه میزند.
هومر کاملاً معاصر است حتی بیش از پل آستر. کسی که در کنار مشهوریت غیر قابل انکارش در چند سال گذشته، در حال حاضر وقت خود را به نوشتن چیزهای عجیب برای حفظ فروش آثارش اختصاص داده است. (در مقالهٔ «لفظ معاصر به چه معنی است؟»، منتشر شده در مجلهٔ شارستان، ش ۴۴ و ۴۵، سال ۱۳۹۴، ترجمهٔ نشید نبیان)