آلفرد یعقوبزاده
عکاس باید سوژههای متنوعی را کار کند تا حرفهای شود.
بعضی مواقع باید سریع تصمیم بگیری و انتخاب کنی، گاهی هم باید گذشت كنی وحتی از جانت بگذری. اگر بخواهی در آسایش زندگی كنی در جایی كه اسیر هستی میمانی و جلوتر نمیروی، ولی وقتی سه ماه در افغانستان و با مجاهدین زندگی كنی، نتوانی به حمام بروی ، یك ماه گرد و خاك به جای غذا بخوری، درخیابان و كوه دره و … بدون پتو بخوابی و… ساخته میشوی. اینها چیزهایی است كه باید بتوانی قبول كنی. نمیشود یك سوژه را برای تمام عمرت به مردم معرفی كنی، باید سوژههای متنوعی را كاركنی تا حرفهای شوی. یك خواننده برای یك عمرش یك آهنگ را نمیخواند. دریك حد ماندن درست نیست. این مشکل فقط در ایران نیست، من خیلیها را در هند و پاكستان و نیكاراگونه و مكزیك میشناسم كه دوست دارند در كشورشان بمانند، این خلاف نیست، عیب نیست، به هرحال یك انتخاب است. {…} من همه زندگیام را روی كارم گذاشتهام . دوست داشتم وقتی برای خانوادهام داشته باشم ولی كار ما حساب كتاب ندارد. پسرم كه به دنیا آمد من سه ماه نبودم، كاوه و فرنود زنم را برای زایمان به بیمارستان برده بودند و من بعد از سه ماه پسرم را دیدم. هنگام تولد دو تا از بچههایم من نبودم و بچه سوم كه به دنیا آمد مرا با سرم و آمبولانس به بیمارستان برده بودند و از آنجا هم به بیمارستانی كه همسرم بود، منتقلم كردند. من اكثر اوقات به تعطیلات نمیروم، وقتی برنامهای پیش بیاید باید بروی. پوشش دهی. اگر بخواهی بهانه بیاوری عكاس خوبی نمیشوی و باید اصلاً این كار را ول كنی. (در گفتگو با علیرضا نیکنژاد از وبسایت عکاسی، سال 1383)