روی لیکتنستاین | Roy Lichtenstein
برخلاف آنچه به ما آموختهاند، طراحان امروز پیش از کشیدن نقاشی میدانند نتیجهٔ کارشان چه شکلی خواهد بود.
به نظر من یک نفر برای تولید اثر هنری به چیزی بیشتر از ارادهٔ محض نیاز دارد. به عبارت دیگر، قصد من برای به نمایش گذاشتن کارم منجر به خلق اثر هنری نمیشود، بلکه کارتونیست حقیقی رسالتی به عهده دارد. او داستانی را به معرض نمایش میگذارد و بسیار هم در این کار خبره است و خیلی هم جالب است اما این واقعا مبتکرانه و شکلگرفته نیست. به نظر من این کار فقط در صورتی مبتکرانه است که ناگهان از خلق اثر دست بکشی و به آن نگاه کنی و بگویی خدای من. ببین چه بر سر این تصویر آمده. مثلا این یک چشم است و این هم سایهای زیر چانه است و ببین واقعا چه شکلی شده! اما این موضوع از نسل طراحان به نسلی دیگر منتقل شده و هر کدام چیز بیشتری به آن آخری اضافه کردهاند و این تبدیل شده به نوعی زبان جهانی. برای همین هم من به چیزی علاقهمندم که بدترین جنبه هنر تجاری به شمار میرود. فکر میکنم این تنشی است میان چیزی که به نظر سفت و سخت و کلیشه به نظر میآید و این واقعیت که هنر واقعا نمیتواند این گونه باشد. چیزی که امروز برای آدمها جذاب است این است که قبل از اینکه شروع به کشیدن نقاشیای بکنی دقیقا میدانی که نتیجه کار چه شکلی خواهد بود. نوعی تصویر ذهنی. درست برعکس چیزی که به ما در مدرسه آموزش دادند، اینکه ما خودمان را رها میکردیم تا با عناصر در حالی که رخ میدهند ارتباط برقرار کنیم. این ویژگی به شدت محدودکننده هنر است که برای من جذاب است. و کلیشه، این حقیقت که یک چشم، یک ابرو، یک دماغ میتواند به شکل خاصی کشیده شود؛ از همان محدودهایی است که تنشی به نقاشی اضافه میکند. (مصاحبه با دیوید سیلوستر منتشر شده در وبسایت ASX ، سال 1966)