فریده لاشایی
نوع نقاشیای که در ایران تولید میشود بازتولید هنر غربی است.
نقاشی مثل هنرهای دیگر، تنها به دنبال اقتدار سیاسی و اقتصادی است که میتواند جایگاه خود را در شکلگیری فرهنگ جهانی باز کند، مرکزیت یابد و یا به حاشیه رانده شود. هنگامی که از هنر معاصر جهان حرف میزنیم، بیشتر هنر معاصر قرن برایم تداعی میشود، چرا که «هنر معاصر جهان» به خاطر هژمونی فرهنگ و زبان جهان غرب، با آن به ناچار یکی گرفته میشود. این است که هنر غیر غربی تنها در صورتی جایگاه خود را در هنر معاصر جهان باز میکند که با زبان غربی بیان شود. امروز نهتنها نقاشی ایران جایگاه تعیینکنندهای در هنر معاصر جهان ندارد، بلکه اصلا زبان نقاشی در حال حاضر زبان اصلی هنر معاصر به شمار نمیآید. طی بیست سال گذشته هرچه بیشتر هنر ویدئویی، چیدمان و مجموعه کارهای متشکل از چند «مدیوم» مختلف، مورد توجه قرار گرفته است. (گرچه طی این دو سه سال اخیر دوباره نقاشی در نمایشگاههای مطرح جهانی عرضه شدهاست.)
نکته دیگر این که به علت مرکزیت یافتن هنر غربی به دلایل سیاسی و اقتصادی، نوع نقاشیای که در ایران تولید میشود به نحوی بازتولید هنر غربی است. در مجموع آثار «سبکساز» و خاص ایرانی کمتر تولیده شدهاست. فکر میکنم تلاشهای کادر اخیر موزه هنرهای معاصر ایران و شخص آقای سمیعآذر در معرفی نقاشی و هنر ایران در نمایشگاهها و مراکز بزرگ عرضه هنر معاصر جهان وضعیت جدیدی را برای هنر و نقاشی ایران در عرصه جهانی نوید میدهد. (در گفتگو با کوروش صفینیا منتشر شده در ماهنامه هفت، شماره ۱۹، سال ۱۳۸۴)