
مایکل سورکین | Michael Sorkin
مایکل دیوید سورکین، متولد ۱۹۴۸ و درگذشتهٔ ۲۰۲۰، معمار، نویسنده و منتقد امریکایی بود.معماری این استعداد را دارد که هم در انواع زورگویی مشارکت کند و هم آن را تولید کند.
معماری این استعداد را دارد که هم در انواع زورگویی مشارکت کند و هم آن را تولید کند، در واقع معماری دیگر ساختارها را با رفتار ظالمانه هماهنگ میکند. در مورد خاص دیوار {حائل اسرائیل در کرانهٔ باختری} معماری باعث زورگویی علیه الگوهای مأنوس {زندگی} و روابط انسانی شده است، این دیوار حملهای ظالمانه علیه امکان گستردن بساط زندگیای آرام و راحت است، زورگوییای از نوع حبس کردن، خشونتی از نوع ایجاد زشتی است. معماری میتواند به ستمهایی از نوع یکشکل کردن جامعه، ناکارایی، و جابجایی {سره با ناسره} دامن بزند. معماری میتواند سد راه بسیاری از چیزها باشد.
من استدلال خواهم کرد که نه تنها راههای دیگری {نسبت به آنچه امروز رخ داده} وجود دارد، بلکه معماری تکالیف آشکار اخلاقیای بر دوش دارد. فهرست این وظایف با مواردی شروع میشود که همه با آن موافقند: این که ایمن باشد، در برابر آتش، بارش باران و مواد سمی از ساکنانش محافظت کند. اما تکالیف اخلاقی معماری بیش از اینهاست و شامل این میشود که احتمال ایجاد زندگی دلپذیر را افزایش دهد، روابط ما با منابع تجدیدناپذیر کرهٔ زمین تنظیم کند، یا به قراردادهای کالبدی شهرهای خوب موجود ما از حیث فرم احترام بگذارد. و همچنین، وظیفهٔ معماری است که ابزارهای متنوعی برای توزیع منصفانهٔ فضا، منابع، امکانات، روابط و تجربه فراهم کند و نمادی از این توزیع منصفانه باشد. وظیفهٔ ما معماران این است که اوضاع را بهبود ببخشیم. چه چیز میتواند برای یک معمار افسردهکنندهتر از تبدیل شدن بیروت به یک ویرانه باشد؟ (در گفتگوی منتشر شده در مجلهٔ COVJEK I PROSTOR در سال ۲۰۰۶، به نقل از وبلاگ Lebbeus Woods)
هنوز آماده نیستیم که تعاملات واقعی مردم در شهر را با نوع مجازی آن جایگزین کنیم.
من همچنان معتقدم که مجاورت و نزدیک بودن مردم به یکدیگر از پیشنیازهای اساسی یک زندگی دموکراتیک است. یکی از کارهایی که شهرها انجام میدهند این است که امکان برخورد (و سازش) برنامهریزیشده یا تصادفی مردم را در فضای مادی و واقعی فراهم میکنند. به نظر من ما هنوز آماده نیستیم که بخواهیم این نوع «واقعی» (این واژه را با تأمل انتخاب کردم) از تعاملات را با نوع مجازی و با واسطهٔ آن جایگزین کنیم. تعاملاتی که کاملاً در کنترل ما نیست و نوع بدتری است از بینش پدرسالارانه.
تأکید میکنم که این استدلال فقط من نیست. بسیاری از مردم این استدلال را به کار گرفتهاند و مطمئناً بخش بسیار مهمی از جنبش اشغال و بهار عربی پیرامون همین مسئله است؛ اثبات حق و قدرت مردمی که در یک فضا به شکل واقعی جمع شدهاند و به همین وسیله مدعی خواستههای یک جمعیت هستند. بیان بسامدی و متناوب حضور داشتن در یک مکان و این فرم اساسی از تجمع برای معنای جنبش حیاتی است. معنای جنبش به شکلی عمیق در حقیقت و عمل تجمع واقعی مردم ریشه دارد. (در گفتگوی با Dale Leorke، منتشر شده در مجلهٔ Space and Culture در سال ۲۰۱۴)