
محمد مهدی محمودی
محمد مهدی محمودی، متولد سال ۱۳۳۲، معمار، نویسنده و استاد دانشگاه ایرانی است.معماری معاصر ما همانند ساعتی است که زمان صحیح را دیگر نشان نمیدهد.
وقوع انقلاب اسلامی در سال ۵۷ و حدوث جنگ تحمیلی بین سالهای ۵۹ تا ۶۷ از وقایع مهمی بودند که به سبب رخداد آنها کلیهٔ جنبههای سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی کشور و به تبع آن معماری و هنر نیز تحت تاثیر قرار گرفت. در عرصهٔ هنر مانند نقاشی، فیلم و موسیقی شاهد بروز نوعی هنر انقلابی، اسطورهای یا حماسی هستیم که آیینهٔ روح زمانهٔ خویش است و سبب خلق آثاری گردید بسیار تاثیرگذار و صریح. {…} متاسفانه در چند سال اخیر رد بسیاری موارد این روند تبدیل گردید به حرکتی که نتیجهٔ آن سبب ایجاد نقاشیهای تزئینی گرانقیمت یا فیلمها و موسیقیهای عوامپسند شد.
در عرصهٔ معماری نیز سیر تحولی وجود ندارد و ما شاهد خلأ بزرگی هستیم که در آن هیچ نشانی از پیوند امروز و گذشته نمیتوان یافت. افرادی با بکارگیری عناصر معماری قدیم ایرانی در کل و یا اجزاء بنا که برای عموم آشناتر است راهی را طی میکنند که امنتر به نظر میرسد و برخی دیگر نیز به نوعی مدرنیسم بسیار متأخر متوسل میشوند. بسیاری هم با طرح ساختمانهای پرتجمل و پرتفنن سعی در جلب سلیقهٔ عموم و بازار و شهر را دارند.
در این میان هستند معماران پیشتازی که به دنبال یافتن راه صحیح با پشتوانهٔ تئوری و تکنولوژی آثاری را خلق و اجرا کنند که متفاوت است. {…} بطور خلاصه معماری یا هر بخش دیگری از هنر اگر با توجه به سه عرصهٔ تاریخ، روحیات انسانی و دنیای متغیر امروز شکل بگیرد، آنچه در خلال این جستجو حاصل میگردد تجربهای است در تداوم گذشته اما با تعاریف تازه. جایی از هنرمند بزرگ معاصری نقل شده که هنر به ساعت بسیار ظریف پیچیدهای میماند که اگر ندانیم چطور تعمیرش کنیم میایستد، ظاهرش را دارد اما زمان را نشان نمیدهد. در معماری نیز اینگونه است، معماری معاصر ما ظاهری همانند ساعت را دارد اما زمان صحیح را دیگر نشان نمیدهد. (در مقالهای با عنوان «هنر معماری؛ تئوری، طراحی، ساخت، بهرهوری» منتشر شده در مجلهٔ معماری و شهرسازی، ش ۸۴، سال ۱۳۸۵)
تاریخ مرگ معماری با ارزش ایران با تولد دانشکدهٔ هنرهای زیبا برابر است.
همانطور که میدانید، آموزش معماری در ایران از سال 1317 شروع شده است. یک بار هم اشارهای داشتم که تاریخ مرگ معماری با ارزش ایران، با تولد دانشکدهٔ هنرهای زیبا برابر است که البته افراد بسیاری از این صحبت من خوششان نیامد. باید توضیح بدهم که منظور من از این صحبت هنرهای زیبا نیست بلکه منظورم آکادمی است. زیرا پس از آن، ما معماری با ارزش گذشته را نداشتیم و البته شاید این مسئله به اشتباه سیستم آموزشی مربوط است. زیرا سیستم آموزشی که از ابتدا در ایران برای رشته معماری به وجود آمد با حضور اساتیدی همراه بود که یا خارجی بودند و یا در کشورهای خارجی تحصیل کرده بودند، بنابراین شناخت درستی بر روی معماری گذشته ایران نداشتند اما یک تکنولوژی و روش بهتر را آموزش دیده بودند و کار تدریس را پیش گرفتند. در این بین، کسانی که از خارج به ایران آمدند، دو دسته شدند. برخی از آنها گفتند باید سیستم ایتالیا را به ایران بیاوریم و برخی دیگر معتقد به سیستم فرانسه بودند. در صورتی که میتوانستند همان سیستمها و نگاه را به فضایی ایرانی، آکادمیک و دانشگاهی تبدیل کنند که نشد. هر چند که بناهای بسیار با ارزشمندی از اساتید و فارغالتحصیلان آن دوره داریم اما قطعاً با یک گل بهار نمیشود. در واقع با در نظر گرفتن بناهایی چون: میدان آزادی و آرامگاه بوعلی و سردر دانشگاه تهران تعداد انگشت شماری کار شاخص، نمیتوان تلقی درستی از معماری معاصر ایران داشت. (در گفتگو با سمیه باقری نویسندهٔ وبگاه هنرآنلاین، سال 1397)