مصطفی اسداللهی
در نتیجهٔ استفاده از کامپیوتر، طراحی گرافیک تبدیل به بدنی بزرگ با مغزی کوچک شد.
من در استودیوی شخصیام با کامپیوتر کار میکنم، اما مرا به لحاظ حرفهای ارضا نمیکند. ما به لمس کردن و به اصطلاح از طریق دست فکر کردن عادت کردیم. وقتی این جعبهٔ ابزار جدید آمد، در ابتدا همه مقاومت میکردیم، مقاومتی که شاید بیجا بود. در هر صورت باید پذیرفت که ابزارها در کیفیت تفکر انسان نقش دارند. در این مورد ما نیز چون دیگران با مکث و آرامش این تغییرات را پذیرفتیم و در ضمن کار با آن متوجه شدیم که این وسیله در سرعت عمل و در اصطلاح در تصمیمگیریهای آنی که در طراحی گرافیک همیشه نقش اساسی دارند تا چه میزان موثر است. بیشتر که پیش رفتیم دیدیم این سیستم همه چیز را مرتب و منظم کرد، اجراها را شستهرفته کرد، اما متأسفانه روح کارها و آثار گرافیک را از بین برد یا کمرنگ کرد. آن چیزی که ما خیلی با کیفیت بالا یاد گرفته بودیم و میتوانست منبع اصلی باشد، کمرنگ شد و جایگزین آن گستردگی کار و سرعت تولید شد که البته اجتنابناپذیر بود. در نتیجه طراحی گرافیک تبدیل به بدنی بزرگ با مغزی کوچک شد. بنابراین میتوانم بگویم که چندان دوستش ندارم، اما رفاقتی جذاب بین ما شکل گرفته است. (در گفتگو با مرجان زاهدی نویسندهٔ مجلهٔ حرفه: هنرمند، شماره 62، زمستان سال 1395)