هانیبال الخاص
هانیبال الخاص، متولد ۱۳۰۹ و درگذشتهٔ ۱۳۸۹، نقاش و نویسندهٔ آشوریتبار اهل ایران بود.یکی از بدبختیهای هنر از روزگاران دور همین بوده که تنها در زمان رفاه به آن پرداخته شده است.
یکی از بدبختیهای هنر از روزگاران دور همین بوده که تنها در زمان رفاه به آن پرداخته شده است. برای مثال در ایتالیا، «مدیچیها» که افراد پولدار و هنردوستی بودند با صرف هزینه و بودجههای هنگفت برای رافائلها و میکلآنژها دورهای پرفروغ را در خلق آثار هنری به وجود آوردند.
بد نیست تجربهای شخصی را در این زمینه نقل کنم. همین چند هفتهٔ پیش قرار بد تابلویی را در یکی از پارکهای تهران شروع کنم که در آن شعرای کلاسیک روی یک دیوار و شعرای معاصر روی دیوار مقابل آن نقاشی میشد. بدین ترتیب در این پارک فضایی به وجود میآمد تا مردم در حین عبور از بین این دو دیوار دربارهٔ مردان بزرگی که زادهٔ این خاک هستند تأمل کنند. کارگزاران این امر در شهرداری زمانی که با کمبود بودجه مواجه شدند -از زبان شهردار تهران- اظهار داشتند که از این پس قرار است برای عمران و توسعه هزینه کنند و به این ترتیب بودجهای برای هنر تخصیص نمییابد.
متأسفانه این گونه نگرش در کشور ما غلبه دارد. اما من در برابر این گونه برخوردها همیشه گفتهام «دریغ که نمیدانند چه سرمایهای در هنر نهفته است». وقتی که پارکهای ما از هنر خوب خالی شد مثل این است که از اکسیژن خالی شده باشد و از نشاط و از عشق نیز. وقتی که این بودجه را قطع میکنند گویی اصلا متوجه نیستند که زیبایی را از بین میبرند و به تبع آن حتی به اقتصاد پارک نیز آسیب میرسانند. (در گفتگو با ایرج اسدی، منتشر شده در مجلهٔ شهرداریها، ش ۴۵، بهمن ۱۳۸۱)
من معلمم، نقاشم، شعر میگویم و داستان مینویسم. دوست دارم که ادبیات، موسیقی و نقاشی با هم برقصند، در تماس باشند. در لحظه با توجه به همه اینها کار میکنم. میتواند این نقد باشد. نقد الخاصی باشد. نقد الخاصی همان طراحی الخاص است. همان نگاه الخاص است. میتواند نگاه هر نقاشی که نقاشی میکند باشد، چون ذهن او همراهش است: حالا به شکل نقد یا توضیح. البته ممکن است بعدها آدم برگردد به کارهای خودش و به خودش بگوید چقدر دری وری گفتهام و زیادهروی کردم و اینها چه ربطی به هم دارند. اینها از نظر من هیچ ایرادی ندارند. این اخلاق من است. من در حرف زدنم، در معلمی کردنم هم در لحظهای که در مورد طراحی حرف میزنم یکدفعه ممکن است یک داستان از عبید زاکانی تعریف کنم. اینها از ذهن من گذشتهاند و من آن چیزی را که از ذهنم میگذرد میخواهم صمیمانه با مخاطبم در میان بگذارم. این فکر من است. تجربه زندگی من است که طراحی یعنی این. طراحی میتواند این طوری باشد که خودم را نقد کنم یا یکی از شعارها را هر چیزی را. عدهای هستند که میگویند اگر هنرت و فکرت تجریدی نباشد، آبسترهٔ آبستره نباشد سیصد سال از مرحلهٔ هنر امروزی عقب است. هستند کسانی که تعبیرات این شکلی دارند، من همیشه با اینها دعوا دارم که چرا این طور حرف میزنید. ما میتوانیم هنوز هم رمانتیک باشیم. من می گویم این عشق و رمانتیک بودن در طول زمان حفظ شده و دوباره هم تکرار میشود. به همین دلیل در کارهایم با خودم حرف میزنم و با خودم که حرف میزنم یک چیزهایی هم مینویسم. (در گفتگو با علی مطلبزاده نویسندهٔ روزنامهٔ اعتماد، سال 1386)