دو سیستم آموزش در جهان وجود دارد. سیستم آکادمیک دانشگاهی و سیستم کارفرما. معماری از ترکیب این دو سیستم حاصل میشود. بخش اول آن یعنی دورهٔ آکادمیک در بسیاری از کشورها شبیه به هم است. مخصوصاً قبل از انقلاب یعنی شکل آتلیهای معماری که تأثیر خاص بر دانشجویان میگذارد چه به لحاظ مهارت و چه از نظر اجتماعی.
این تأثیر دور شدن از شیوهٔ اساتید قبل از انقلاب آرامآرام حذف گردیده «شیوه باهاوس» و رشتهٔ معماری تبدیل به یک رشتهٔ دانشگاهی مثل همهٔ رشتهها شد. دنیای معاصر دنیای پلمیک معماری است و اینکه تجربهها ناشی از برخورد دانشجویان در کنفرانسها و درگیری با معماری در حال ساخته شدن به وجود میآید؛ حال اگر این بخش مهم یعنی تعامل با معماران و تئوریسینها و کارگاههای پیشرفتهٔ معماری ورکشارپها را از یک جامعه معماری حذف کنید، آکادمی به تنهایی شاخص نخواهد شد.
مرحله بعد تحصیلات در جهان کارفرما است. وقتیکه کارفرمای اصلی اقتصاد یعنی دولت نمیخواهد به معماری بپردازد و بزرگترین فعالیتش مسکن مهر است، از این ترکیب نمیتوان آموزش خوب را انتظار داشت. در دانشگاهِ کارفرما تمامی تلاش آکادمی برای ساختن یک معمار از میان میرود. (در گفتوگو با نازنین رزمآهنگ، منتشر شده در فصلنامهٔ طراح، ش ۱۱، سال ۱۳۹۴)