تاریخ مصرف این ایده که معماری میتواند جامعه را تغییر دهد گذشته است، اما من همچنان باور دارم که معماری میتواند محرکهای مادی ملموسی تولید کند که بتواند {جامعه را} به سوی تغییراتی از این نوع سوق دهد. معماری میتواند اوضاع را تحریک کند، میتواند جوی ایجاد کند که متعادل یا حتی نامتعادل باشد.
شما میتوانید از معماری برای تولید حالتی در کل جامعه یا آن بخش از جامعه که برایش کار میکنید یا آن بخشی که میخواهید برایش کار کنید بهره ببرید؛ همچنین میتوانید فضا را به گونهای سامان دهید که تعادل و کشمکش هر دو در آن تصریح شود. این همان چالش فکری حرفهٔ ماست. البته که شما هیچگاه نمیتوانید این کار را به طور مستقیم و صریح -آنچنان که یک نفر از طریق نوشتن میتواند- انجام دهید. {تأثیر معماری از این حیث} همواره غیر مستقیم است.
فرمها آسودگی یا فقدان آسودگی ایجاد میکنند و همین است که فرصت نقد را فراهم میکند. باز هم میگویم که تغییر با نقد آغاز میشود. از نظر من کارکرد هنر و معماری همچنان این است که مخاطب را به اندیشیدن منتقدانه و بنابراین پذیرای تغییر بودن ترغیب کند. معماری به خودی خود نمیتواند چیزی را تغییر دهد، آنچه معماری انجام میدهد آماده کردن مسیر تغییر است.
ما باید هر کاری از دستمان برمیآید انجام دهیم تا از استفادهٔ از فرم برای نهان کردن واقعیت دوری کنیم. این همان چیزی است که همیشه رخ میدهد و مرا عصبانی میکند. حرفهٔ من از این حیث و علیرغم همهٔ قدرت نظریاش اصلاً با وضعیت موجود -آنچنان که هست- ارتباط برقرار نمیکند. این وضعیت شرمآور است. اگر کشمکشهایی وجود دارد، وظیفهٔ ماست که آنها را افشا کنیم. (در گفتوگو با Ole Bouman و Roemer van Toorn، منتشر شده در کتاب The Invisible in Architecture در سال ۱۹۹۴)