من دو نوه دارم که به دیدارم میآیند. بالای خیابان دفتر ما کافهای هست که {همراه با آنها} به آنجا رفتیم. در گوشهای از فضای آنجا پر از آدمهایی بود که با سازهایشان موسیقی مینواختند. آنجا احساس بسیار عالی {تعلق به} اجتماع وجود داشت. اگر میخواهی کاری کنی که یک مکان را بهتر کنی، میتوانی کمک کنی که یک اجتماع {در آن} تشکیل شود. وقتی یک اجتماع شکل میدهی میتوانی باعث شوی مردم پختهتر شوند، میتوانی آنها را دربارهٔ مسئولیتهایشان آگاهتر کنی، و آنها را آگاهتر کنی تا ناچار شوند که دست از کشتن یکدیگر بردارند.
ما همه زندگی میکنیم، همه تعامل میکنیم، و همه عاشق میشویم. پس وقتی شما فرصت این را داری که جایی را شبیه به این طراحی کنی، به این فرصت دست پیدا کردهای که تلاش خودت را برای تشکیل اجتماع مردم بکنی. نباید فکر کنی که این خواب و خیال است. این خیلی خیلی واقعی است. معمار باید همین کار را بکند. وظیفهٔ شما در مقام معمار این است که به اجتماع خدمت کنی. هیچ وظیفهای جز خدمت کردن نداری. ما {همواره} مزخرفاتی راجع به زیبایی به هم میبافیم، اما وظیفهٔ ما در واقع این است که به اجتماع خدمت کنیم و سهممان را به آن ادا کنیم. این فرصت در اختیار ماست که اجتماعی بهتر بسازیم. (در گفتگو با Michael J. Crosbie منتشر شده در وبسایت ArchNewsNow، سال ۲۰۱۷)