دسته‌ها
قباد شیوا

قباد شیوا: محیط‌های آموزشی فقط می‌توانند بسترسازی کنند، نمی‌توانند هنرمند بسازند

به نظر من محیط آموزشی بسیار خوب است، اما هیچ محیط آموزشی در هیچ‌جای دنیا نمی‌تواند هنرمند خلق کند. فقط یک سیستم درست همراه با اعضای هیئت علمی خوب، فضای خوب و جامعه‌ی خوب به شخصی که عاشق آن کار است سرعت رسیدن به اهدافش را تسریع می‌کند.

وگرنه یک فرد صفر کیلومتر اگر به بهترین دانشگاه‌های دنیا هم برود ممکن است چیزی نشود و در عوض فردی که از وسط کویر آمده و هیچ دانشگاهی هم نرفته است می‌بینید که شاهکار می‌کند. محیط‌های آموزشی فقط می‌توانند بسترسازی کنند، اما نمی‌توانند هنرمند بسازند. هنرمند شدن مربوط به بن‌مایه و جوهره‌ی فردی آدم‌هاست. (در گفت‌وگوی منتشر شده در مجله‌ی رشد آموزش هنر، ش ۳۰، سال ۱۳۹۱)

دسته‌ها
تامس هیترویک

تامس هیترویک: تعامل با احساسات کاربر جنبه‌ای است که در دانشکده‌های معماری به اندازهٔ کافی آموزش داده نمی‌شود

ما راجع به بیوفیلیا {طبیعت‌دوستی} طوری صحبت می‌کنیم که گویی فقط تجربه‌ای درونی است، اما واقعاً مهم است که در مورد چیزی که توسط وابستگان {این حوزه} به منزلهٔ علم احساسات دیده می شود صحبت کنیم.

و من فکر می‌کنم که احساسات آن جنبه‌ای است که در دانشکده‌های {معماری} ما به اندازهٔ کافی آموزش داده نمی‌شود. چرا که چیزهای زیادی {در طراحی امروز ما} وجود دارند که از {ادراکات} مغزی حمایت می کنند، اما حمایت کافی از احساسات به منزلهٔ یک عملکرد در محیط ساخته شدهٔ اطراف ما وجود ندارد. بنابراین طبیعت یکی از اجزایی است که می تواند {در طراحی معماری} تعامل عاطفی ایجاد کند. (در گفت‌وگو با Tom Ravenscroft، منتشر شده در وب‌سایت dezeen، سال ۲۰۲۲)

دسته‌ها
چارلز مور

چارلز مور: معماران جزو آن دسته از آدم‌ها هستند که ایده‌هایشان هیچ معنایی ندارد، مگر این که آن چیز را که مظهر ایده‌هایشان باشد بسازند

من در کنفرانس‌ها و ملاقات‌های بی‌شماری شرکت کرده‌ام. یکی را به یاد می‌آورم که معماران و سازندگان یک طرف یک میز بزرگ نشسته بودند و جامعه‌شناسان و فراروان‌پزشکان در طرف دیگر آن میز. قرار بود معماران و سازندگان به دنبال پاسخ {پرسش‌هایشان} از طرف دانشگاهیان باشند. معماران نمی‌دانستند که چه سوالی بپرسند و دانشگاهیان هم قطعاً نمی‌دانستند چه پاسخی بدهند به پرسش‌هایی که پرسیده نشده است.

میان رویکردهای حرفه‌مندان {حوزهٔ معماری} و رویکردهای اهالی دانشگاه شکاف بسیار عمیق‌تری وجود دارد از آنچه که مدارس معماری دوست دارند بپذیرند.

{…} معماران جزو آن دسته از آدم‌ها هستند که ایده‌هایشان هیچ معنایی ندارد، مگر این که آن چیز را {که مظهر ایده‌هایشان باشد} بسازند. معمار در این {حوزه} وارد شده تا باعث شود اتفاقی بیفتد و این اتفاق معمولاً یک جور سازهٔ فیزیکی است.

در جایگاه مقابل معمار، جامعه‌شناس قرار دارد که هرچقدر نظریه‌اش محض‌تر باشد بهتر است و هرچه نظریه‌اش آمیخته به واقعیت باشد، بدتر. برای جامعه‌شناسان سخت است که بی‌طاقتی معمار در برابر بی‌عملی را درک کنند. (در گفت‌وگو با John w. Cook و Heinrich Klotz، منتشر شده در کتاب Conversation with architects در سال ۱۹۷۳)

دسته‌ها
ابراهیم حقیقی

ابراهیم حقیقی: دانشجویان هنر را باید تک‌تک فهمید

در این سی سال که {در دانشگاه} حضور داشتم {…} از روز اول شرط کردم که من هیچ‌گاه حضور و غیاب نمی‌کنم. به دانشجو می‌گفتم اگر علاقه‌مند هستید در کلاس حضور پیدا خواهید کرد اگر نیستید بیهوده آمده‌اید. بیایید بگویید برای چه آمده‌اید. می‌دیدم سن‌شان بالاست، می‌گفتم آمده‌اید که حقوقتان بالا برود؟ می‌گفتند بله، کارمند هستیم، آمده‌ایم که رتبه بگیریم. از آنها خواهش می‌کردم که اگر دلشان نمی‌خواهد تشریف نیاورند. گفتم نمرهٔ قبولی شما تضمین شده است. ورقهٔ حضور و غیاب را سفید تحویل می‌دادم یا همه را حاضری می‌زدم.

از نگاه دانشگاه من کلاهبرداری می‌کردم اما بقیهٔ دانشجویانم را نجات می‌دادم. که یک عده بیهوده نمی‌آمدند که وقت تلف کنند، تمام آن نود درصد باقی‌مانده علاقه‌مند بودند و روزها تا ساعت هشت شب می‌نشستند، کار می‌کردند و بیرون هم نمی‌رفتند.

آموزش هنر با حضور و غیاب و دستورات از بالا فرق می‌کند. آموزش هنر با دانشجو و هنرجو تک‌به‌تک است، کلاس بیش از پانزده نفر نباید باشد، با تک‌تک آنها باید حرف زد. با روحیات‌شان باید آشنا شد. در طول این سی سال باید تمام خلقیات دانشجویانم را می‌فهمیدم. ازدواج کرده؟ نامزد دارد؟ فرزند دارد؟ فرزند شهید است؟ جبهه رفته؟ چه آسیب‌هایی دیده است؟ کار می‌کند؟ چه کار انجام می‌دهد؟ چه حقوقی دارد؟ وقتی دیر می‌آید چرا دیر می‌آید؟ با خانواده‌اش دعوا کرده؟ از خانواده پنهان کرده که دیر می‌آید؟ اینکه اینقدر علاقه دارد کجا و چه چیز را پنهان می‌کند که می ترسد بروز کند؟ پول دانشگاه خود را چگونه تأمین می‌کند؟

من اگر اینها را نمی‌دانستم نمی‌توانستم با یک‌یک آنها مثل نزدیک‌ترین شخص به عنوان یک امانت‌دار ارتباط برقرار کنم و آنها را رشد دهم. دانشجویان هنر را باید تک‌تک فهمید، دستشان را بگیریم تا او را یک طبقه بالا ببریم. اصلاً جمعی نمی‌شود حرف زد. یک چیزی را روی تخته‌سیاه فرمول نوشت و همه آن را از بر کنند و فردا بیایند. (در گفت‌وگو با حمیدرضا صالحیه یزدی، منتشر شده در مجلهٔ چیدمان، ش ۶، سال ۱۳۹۳)

دسته‌ها
تام مین

تام مین: در مقایسه با محیط دانشگاه، در دفتر معماری خودم و در حین کار می‌توانم به طریقی بسیار مستقیم‌تر آموزش دهم

طبق آخرین شمارش من، {از طریق فعالیتِ طراحانی که از دفتر ما جدا شده‌اند و دفتر خودشان را تأسیس کرده‌اند} چیزی در حدود پنجاه تا شصت دفتر معماری مختلف از دل دفتر معماری ما بیرون آمده است. من واقعاً، واقعاً به این افتخار می‌کنم. وقتی افراد مورفوسیس را ترک می‌کنند من عصبانی نمی‌شوم، آنها را بغل می‌کنم و به آنها می‌گویم که هدفشان را دنبال کنند.

وقتی یک شخص جوان اینجا شروع به کار می‌کند، دو مسیر وجود دارد که اگر از ما جدا شود یکی از آنها را دنبال خواهد کرد؛ یکی این که وارد دورهٔ تحصیلات تکمیلی شوند، و دوم این که بروند و دفتر خودشان را تأسیس کنند. پیش از هر کدام از این دو مسیر، آنها مرا دعوت به ناهار می‌کنند و من پیشاپیش می‌دانم قرار است چه اتفاقی بیفتد. اگر آنها دو سال اینجا بوده باشند، آنگاه قرار است برایشان توصیه‌نامه‌ای بنویسم تا به دانشکدهٔ تحصیلات تکمیلی بروند. اگر پنج یا ده سال اینجا بوده باشند، آنگاه قرار است دفتر خودشان را تأسیس کنند و من به آنها تبریک می‌گویم؛ آنها در حال صعود هستند.

من به این موضوع بسیار افتخار می‌کنم، چرا که حالا خودم را همچون فردی بسیار فراتر از یک معمار می‌بینم. در مورفوسیس، من می‌توانم به طریقی بسیار مستقیم‌تر از یک محیط دانشگاهی آموزش دهم. چرا که ما در کنار هم پروژه‌ای را در سطحی بسیار عمیق‌تر و معنادارتر پیش می‌بریم، چون این کار واجد واقعیت و مسئولیت آن چیزی است که ما در حال تولیدش هستیم.

پانزده سال پیش، زمانی که دفتر ما در حال بزرگ شدن بود، من شروع کردم به این که خودم را بیشتر در مقام یک رهبر فکری ببینم تا یک طراح، چیزی که هیچ‌گاه پیش از آن در نظر نگرفته بودم. (در گفت‌وگوی منتشر شده در وب‌سایت designboom، سال ۲۰۱۸)

دسته‌ها
مهرداد ایروانیان

مهرداد ایروانیان: دو سیستم آموزش در جهان وجود دارد؛ سیستم آکادمیک و سیستم کارفرما. معماری از ترکیب این دو حاصل می‌شود

دو سیستم آموزش در جهان وجود دارد. سیستم آکادمیک دانشگاهی و سیستم کارفرما. معماری از ترکیب این دو سیستم حاصل می‌شود. بخش اول آن یعنی دورهٔ آکادمیک در بسیاری از کشورها شبیه به هم است. مخصوصاً قبل از انقلاب یعنی شکل آتلیه‌ای معماری که تأثیر خاص بر دانشجویان می‌گذارد چه به لحاظ مهارت و چه از نظر اجتماعی.

این تأثیر دور شدن از شیوهٔ اساتید قبل از انقلاب آرام‌آرام حذف گردیده «شیوه باهاوس» و رشتهٔ معماری تبدیل به یک رشتهٔ دانشگاهی مثل همهٔ رشته‌ها شد. دنیای معاصر دنیای پلمیک معماری است و اینکه تجربه‌ها ناشی از برخورد دانشجویان در کنفرانس‌ها و درگیری با معماری در حال ساخته شدن به وجود می‌آید؛ حال اگر این بخش مهم یعنی تعامل با معماران و تئوریسین‌ها و کارگاه‌های پیشرفتهٔ معماری ورک‌شارپ‌ها را از یک جامعه معماری حذف کنید، آکادمی به تنهایی شاخص نخواهد شد.

مرحله بعد تحصیلات در جهان کارفرما است. وقتی‌که کارفرمای اصلی اقتصاد یعنی دولت نمی‌خواهد به معماری بپردازد و بزرگ‌ترین فعالیتش مسکن مهر است، از این ترکیب نمی‌توان آموزش خوب را انتظار داشت. در دانشگاهِ کارفرما تمامی تلاش آکادمی برای ساختن یک معمار از میان می‌رود. (در گفت‌وگو با نازنین رزم‌آهنگ، منتشر شده در فصلنامهٔ طراح، ش ۱۱، سال ۱۳۹۴)

دسته‌ها
ولف دی. پریکس

ولف پریکس: دانشجوهای معماری باید همهٔ اطلاعاتی را که به آنها می‌دهید تجربه کنند تا بتوانند به دانش تبدیلش کنند

{در زمینهٔ آموزش معماری} امریکا آکادمیک‌تر است و رویکردش به معماری از نظر تئوری بسیار هوشمندانه است. تئوری در امریکا فوق‌العاده است، هرچند گاهی بیش از اندازه آکادمیک است. در اروپا مدارس خیلی در دید نیستند، چون دانشگاه‌ها تلاش می‌کنند به دانشجوها یاد بدهند چطور بسازند. این یک توهم است. تئوری من در رابطه با آموزش این است که همهٔ اطلاعاتی که شما به دانشجوها می‌دهید، آنها باید تجربه کنند تا بتوانند به دانش تبدیلش کنند. نه در اروپا و نه در امریکا این کار انجام نمی‌شود. در امریکا خیلی به جنبهٔ آکادمیک و تئوری توجه می‌شود. در اروپا تئوری وجود ندارد، دست‌کم به آن شکل هوشمندانه که در امریکا هست. مثلاً به کیپنس فکر کنید. من اینجا در اروپا هیچ کیپنسی نمی‌شناسم. دانشجوها در اروپا مسائل تکنیکی را یاد می‌گیرند که همان فاصله را از واقعیت دارد که تئوری در مدارس امریکا دارد. (در گفتگو با کامران بهمنی، منتشر شده در کتاب «روایت‌های آوانگارد»، تألیف پویان روحی، سال ۱۳۹۴)

دسته‌ها
نادر تهرانی

نادر تهرانی: نظام آموزشی ایران گفتمان لازمهٔ فرهنگ نقدمحور معماری را به طور کامل نادیده می‌گیرد

اگر در ساختار آموزشی سیستم غربی، به واسطهٔ جلسات عمومی بررسی پروژه‌ها، پروسهٔ گفتمان یک به یک بین دانشجو، استاد و کلاس‌هایی که بصورت سمیناری و میزگردی برگزار می‌شوند، برای نقد معماری جایگاهی بنیادین تعبیه شده است؛ نظام آموزشی ایران، روش‌ها و منش‌های گفتمانی لازمهٔ فرهنگ نقدمحور معماری را به طور کامل نادیده می‌گیرد. نمی‌توان منکر شد که سیستم آموزش ایرانی، که مبتنی بر به خاطر سپردن حفظیات، تقلید از مدل‌های پیش روی، یادگیری ابزارها و مهارت‌های تکنیکی است، از ارزش‌های خاص خود بهره‌مند است. اما، عدم توجه به تفکر انتقادی و نقدمحور، پیش‌زمینهٔ فرهنگی آموزش ایرانی را با خلأ گفتمانی روبرو کرده است. (در مقالهٔ «درباب اشتیاق و عطشی زاینده»، ترجمهٔ نشید نبیان، منتشر شده در مجلهٔ شارستان، سال ۱۳۹۱)

دسته‌ها
وحید قبادیان

وحید قبادیان: هر دانشکدهٔ معماری باید بر اساس نیازهای منطقهٔ خود سرفصل درس‌هایش را طراحی کند

من فکر می‌کنم ما در ایران باید توسط وزارت علوم چارچوب کلی تعریف کنیم و هر دانشکده‌ای بر اساس مقتضیات خاص خود سرفصل‌های درسی را طراحی کند. زیرا ممکن است در شهرهایی اجرا مهم باشد اما تئوری کاربرد نداشته باشد. شاید ما در تهران و شهرهای بزرگ دیگر چند نظریه‌پرداز دانشگاهی نیاز داشته باشیم اما در شهرهایی که چندان بزرگ نیستند، معمارانی را نیاز داریم که ساختمان‌سازی کنند. این در حالی است ‌که ما بسیاری از مواقع صرفا معماران نظریه‌پرداز تربیت می‌کنیم. به نظر من وزارت علوم باید بر اساس نیاز و اقتضائات هر منطقه، نیازهای درسی را طراحی کند. بر این اساس یک عده می‌توانند وارد بخش اجرا شوند زیرا ما در این زمینه بسیار ضعیف هستیم. من معتقدم نمره ما در طراحی بیست، در اجرا پانزده و در استفاده از ساختمان هشت است. (در گفتگوی منتشر شده در وب‌سایت هنرآنلاین، سال ۱۳۹۷)

دسته‌ها
سید محسن حبیبی

سید محسن حبیبی: هنرجویان بهترین دانشکده‌های هنری بیش از آن که از استاد و امکانات بیاموزند از فضای دانشکده می‌آموزند

باید متوجه این باشیم که از دانشکدهٔ هنری چه توقعی داریم. آیا دانشکدهٔ هنری جایی است با شاخص‌ترین هنرمندان یک سرزمین که قرار است در مدت زمان مشخصی هر کسی را که به آن وارد شد، تحت تأثیر تعالیم خود به هنرمند تبدیل کند؟ چنین ذهنیتی در هیچ جای جهان هم وجود ندارد، حتی لزوماً هنرمندان شاخص هم در دانشکده‌ها نیستند، که البته آن دلایل متنوعی دارد. هرچند ما در هنرهای زیبا، حداقل در بعضی از رشته‌ها، شاخص‌ترین‌های کشور را هم داریم.

اما اصلاً مسئله چیزی دیگری است؛ در بهترین دانشکده‌های هنری جهان هنرجویان بیش از آن که از استاد و امکانات و… بیاموزند، از فضای دانشکده می‌آموزند. معتقدم دانشکدهٔ هنرهای زیبا دارای این فضاست و به دلیل دارا بودن این فضا معتبر است. ضمن این که دانشجویان، پیش از آن که از گفتار استادان و دیگران بیاموزند، از رفتار آنها می‌آموزند. این رفتار در فضای هنرهای زیبا در مراودات دانشجویان رشته‌های مختلف وجود دارد. (در گفتگوی منتشر شده در مجلهٔ تندیس، ش ۱۶۳، سال ۱۳۸۸)