دسته‌ها
اسکار نیمایر

اسکار نیمایر: اثر معماری باید زیبا، سبک و متمایز باشد

بودلر زمانی نوشت که نامنتظره و بی‌قاعده بودن، شگفتی و اعجاب از جنبه‌های اساسی زیبایی است. من فکر می‌کنم که حق با او بود. یک اثر معماری باید زیبا، سبک و متمایز باشد.

من همیشه در برابر قوانین ازپیش‌تعیین‌شده، محدودیت‌های آموزشی و زاویه‌های قائمه که امور تحمیلی سفت و سخت ساخته‌ی دست بشر هستند طغیان کرده‌ام. وقتی آن معمار شگفت‌انگیز و استاد برتر نسل من از سطح شیب‌دار به سمت ساختمان کنگره‌ی ملی قدم برداشت کلماتی را به زبان آورد که هیچ‌وقت فراموش نکرده‌ام: «اینجا روحی از ابداع وجود دارد». (در گفت‌وگو با Edouard Bailby، منتشر شده در پیک یونسکو، ژوئن سال ۱۹۹۲)

دسته‌ها
سوچی ردی

سوچی ردی: ما معماران فکر می‌کنیم جامعه می‌داند که به ما نیاز دارد و یاد نمی‌گیریم که این نیاز را اثبات کنیم

یکی از مشکلات راه انداختن دفتر معماری خودت، در کنار این که خودت باید دنبال فرصت‌های کاری بگردی، فهمیدن {چگونگی} توسعه‌ی کسب و کار است؛ و این چیزی است که من فکر می‌کنم آموزش معماری در آن واقعاً لنگ می‌زند.

ما معماران {از دانشکده‌ی معماری} همچون شاعرانِ {خالق} فضا بیرون می‌آییم و فکر می‌کنیم جامعه می‌داند که به ما نیاز دارد؛ اما {در دانشکده‌ها} یاد نمی‌گیریم که چگونه {مردم را از این نیاز} مطلع یا آن را اثبات کنیم. ما ناچاریم که متکفل این نیاز شویم و بفهمیم چگونه می‌توانیم حضورمان را در شبکه‌ی خود به بهترین شکل توسعه دهیم.

من خیلی دیر یاد گرفتم که چقدر مهم است که به سادگی با مردم صحبت کنیم و آنها را از کاری که انجام می دهیم مطلع کنیم. (در گفت‌وگو با Julia Gamolina، منتشر شده در وب‌سایت Madame Architect در سال ۲۰۲۱)

دسته‌ها
محمدرضا جودت

محمدرضا جودت: تدریس شالوده و بنیاد همه‌چیز است؛ و بدون معلمان خوب معماری خوب هم وجود نخواهد داشت

اکنون در برهه‌ای از زمان هستیم که معماری یگانه موضوع مورد علاقه نیست؛ و در عرصهٔ معماری، لحظهٔ حساس بازنگری در سنت آموزش گویی فرا رسیده. نسل امروز با ورود به دانشکده، مباحث فوق‌العاده‌ای پیش رو ندارد؛ حتی گفتمان‌ها و تعامل‌های ضروری در این باره صورت نمی‌گیرد، چه در مدارس و چه در محیط کار. چنین می‌نماید که آن لحظه تاریخی سرخوردگی همین دمی است که به سر می‌بریم، آن هم در سردرگمی و با انبوهی پرسش.

اکنون تنها به ایدئولوژی نهفته در پس پروژه‌های عمومی توجه می‌شود. در صورتی که پروژه‌های عمومی همان شهرها هستند. همچنین، گویی کسی را توان عرضه شهرها و عرصه‌های عمومی نیست، هر چند شهرداران و سیاستمداران و صاحبان کار، درخواست‌هایی را برای ساختمان‌های جدید مطرح می‌کنند. اما باید به این نیز توجه داشت که اگر چنین چیزهایی مطرح می‌شوند شهر می‌بایست حتماً در آنها بازتاب داشته باشند.

به هر حال، بایسته است که تعمق و پژوهش در این حیطه گسترش یابد. مسائل واقعی امروز از این دست‌اند که این روزها بحثی وجود ندارد و این خود ریشه در تمرکززدایی دارد. این روزها در هیچ‌جا تعمق و بازاندیشیدن دربارهٔ شهر، تمدن، سرنوشت مشترک، بحران سیاسی و نظایر اینها در کار نیستند و خریدار ندارند. معماران بزرگ همواره انسان‌هایی با ایده‌های والا بوده‌اند؛ زمانی که به لوکوربوزیه و رایت و دیگران اشاره می‌شود، منظور افرادی هستند که نویسندگان بسیار خوبی بودند در به کار بردن واژه‌ها بسیار مهارت داشتند، و سهم فعالی در اجتماع‌شان نیز. به هر حال تدریس شالوده و بنیاد همه‌چیز است؛ و بدون معلمان خوب معماری خوب هم وجود نخواهد داشت. (در مقاله‌ای با عنوان «وضعیت دشوار»، منتشر شده در دوفصلنامهٔ معماری ایران (ما)، پیاپی ۴۱، سال ۱۳۹۰)

دسته‌ها
کریستیان نوربرگ-شولتس

کریستیان نوربرگ-شولتس: ما زبان معماری را از یاد برده‌ایم

در فرهنگ معاصر ما، آموزش معماری در وضعیتی بحرانی قرار دارد. ما امروزه در بیشتر حوزه‌ها دانش بهتری نسبت به قبل داریم، و ابزار فناورانهٔ بهتری در اختیارمان است، اما همچنان، در بیشتر جاها، محیط مصنوع به خاطر ساخت‌وساز بی‌معنی رو به زوال است. پس، می‌توانیم راجع به یک بحران عمومی محیطی و نتیجتاً بحران آموزش معماری سخن بگوییم. در مقام یک معمار و مدرس، در مورد دلایل این وضعیت بسیار اندیشیده‌ام.

استنتاج من ساده است: ما زبان معماری را فراموش کرده‌ایم. {چرا که} اولاً، ما فراموش کرده‌ایم که معماری را به مثابه یک بیان معنادار از زندگی انسان در مکانی خاص تجربه کنیم، و ثانیاً، ما کارکرد زبان معماری به مثابه ابزاری برای برآوردن نیاز انسان به معنا و تعلق را از یاد برده‌ایم. از واژهٔ زبان، برای این منظور، آن چیزی را مراد می‌کنم که طریقهٔ بودن آدمی در جهان را حفظ و مخابره می‌کند. بازیافتن زبان معماری هدف اصلی و اساس آموزش معماری است. (در مقالهٔ The Architecture of Unity، منتشر شده در کتاب Architecture Education in the Islamic World، سال ۱۹۸۶)

دسته‌ها
تامس هیترویک

تامس هیترویک: تعامل با احساسات کاربر جنبه‌ای است که در دانشکده‌های معماری به اندازهٔ کافی آموزش داده نمی‌شود

ما راجع به بیوفیلیا {طبیعت‌دوستی} طوری صحبت می‌کنیم که گویی فقط تجربه‌ای درونی است، اما واقعاً مهم است که در مورد چیزی که توسط وابستگان {این حوزه} به منزلهٔ علم احساسات دیده می شود صحبت کنیم.

و من فکر می‌کنم که احساسات آن جنبه‌ای است که در دانشکده‌های {معماری} ما به اندازهٔ کافی آموزش داده نمی‌شود. چرا که چیزهای زیادی {در طراحی امروز ما} وجود دارند که از {ادراکات} مغزی حمایت می کنند، اما حمایت کافی از احساسات به منزلهٔ یک عملکرد در محیط ساخته شدهٔ اطراف ما وجود ندارد. بنابراین طبیعت یکی از اجزایی است که می تواند {در طراحی معماری} تعامل عاطفی ایجاد کند. (در گفت‌وگو با Tom Ravenscroft، منتشر شده در وب‌سایت dezeen، سال ۲۰۲۲)

دسته‌ها
فرانک لوید رایت

فرانک لوید رایت: هنر را نمی‌توان آموزش داد، فقط می‌توان آن را القا کرد

من معلم نیستم. هیچ‌وقت نخواسته‌ام که درس بدهم و به تدریس هنر اعتقادی ندارم. {تدریس} یک {شاخه} از علم؛ بله. {تدریس} تجارت؛ البته، اما هنر نمی‌تواند آموزش داده شود. فقط می‌توانید آن را القا کنید. {در عالم هنر} شما می‌توانید یک الگو باشید. می‌توانید جوَی بیافرینید که {هنر} بتواند در آن رشد کند. اما تصور می‌کنم که الگو بودن من به رغم {تمایل} خودم معلم بودن نامیده می‌شود. پس ادامه دهید، مرا معلم بخوانید. (در گفت‌وگو با Hugh Downs در سال ۱۹۵۳، منتشر شده در کتاب The Master Architect, Conversations with Frank Lloyd Wright)

دسته‌ها
لبیوس وودز

لبیوس وودز: مدرنیسم همان کلاسیسیسم بود در لباسی تازه

باید اقرار کنم که در تحصیلات معماریِ من عظمت {یا مونومانتالیته} و ماندگاری جزو پیش‌فرض‌ها بود، حتی در اواخر دورهٔ مدرن که در پس‌لرزه‌های تلاطم‌های اجتماعی و سیاسی و فن‌آورانهٔ مدرنیسم قرار داشت. من، در نتیجهٔ آن تجربه و پس از تفکر بسیار، به این باور رسیده‌ام که مدرنیسم جنبشی ناموفق بود، چراکه به وعده‌هایش در زمینهٔ تسهیل تحولات اجتماعی از طریق یک معماریِ تازه عمل نکرد. در عوض، مدرنیسم {همان} کلاسیسیسم بود در لباسی تازه.

جوهرهٔ روزگار مدرن -روزگار معاصر- بی‌ثباتی است. چیزها می‌گذرند، تکامل می‌یابند، آن هم به سرعت. به سختی زمانی برای جذب اسلوب تازه، یک تکنیک تازه، یک مکان تازه، یک موقعیت تازه وجود دارد پیش از این که به دست یک چیز جدیدتر منسوخ شود، چیزی که ما باید با آن سازگار شویم، بدون این که وقتی برای این کار داشته باشیم.

این نوع از بی‌ثباتی، که قبلاً انقلابی نامیده می‌شد و امروز به ندرت به آن توجه می‌شود، نوعی سازگاری و خلاقیت از ما می‌طلبد که از قوانینی بهره می‌برد که یک‌سره با آنچه تاریخ -کلاسیسیسم- قادر به مهیا کردنش است تفاوت دارد. کلاسیسیسم و {معماری} مونومانتال هنوز هم تا به امروز همراه ما هستند. {موزهٔ فرانک گری در} بیلبائو یک مونومان کلاسیک است. معماریِ بی‌ثباتی، معماریِ مدرنیتهٔ حقیقی ما، به ندرت تصور شده است، چه رسد به این که ساخته شده باشد. (در گفتگو با Sebastiano Olivotto، منتشر شده در وب‌سایت شخصی لبیوس وودز در سال ۲۰۱۰)

دسته‌ها
ایرج کلانتری

ایرج کلانتری: شهرسازی را از گرایش‌های رشتهٔ معماری می‌دانم

من شهرسازی را از گرایش‌های رشتهٔ معماری می‌دانم؛ البته شهرسازی دانش جدیدی است که آن را به برنامه‌ریزی شهری و طراحی شهری تقسیم می‌کنند. من در این بحث اشاره به طراحی شهری دارم در هر مقیاس، این رشته ابتدا در دانشکدهٔ هنرهای زیبا دانشگاه تهران آغاز شد و تمامی صاحب‌نامان آن فارغ‌التحصیلان رشتهٔ معماری بوده‌اند.

به عبارتی فارغ‌التحصیلان رشتهٔ معماری گروهی به کار معماری مشغول شده‌اند و عده‌ای از طریق استخدام در سازمان‌های دولتی به دنبال شهرسازی رفتند. طبیعی است که گروهی که کارمند سازمان‌های دولتی بوده‌اند به تدریج به بوروکرات‌هایی تبدیل شدند که در حوزهٔ معماری فرصت تمرین معماری خلاقانه نیافتند و در نتیجه توانایی طراحی آنها محدود باقی ماند. این گروه در عرصهٔ رقابت با معماران حرفه‌ای و اظهار وجود آرام‌آرام به سیستم آموزش پناه بردند، چون نظام آموزشی نیز به جهت خالی شدن آن از معماران خلاق و حرفه‌ای نیاز به بسط و توسعه نظریه‌پردازی داشت.

نتیجهٔ این پیوند فربه شدن تئوری و کاهش تدریجی واحدهای طراحی از برنامه‌های آموزشی شد. توصیهٔ من این است که دوستان شهرساز باید از فرصت استفاده کنند و به تمرین معماری بپردازند. (در گفت‌وگو با فریار جواهریان، منتشر شده در مجلهٔ معماری و ساختمان، ش ۳۹، تابستان ۱۳۹۳)

پروفایل ایرج کلانتری در وب‌سایت گفتار معمار

دسته‌ها
چارلز کورئا

چارلز کورئا: معماری را نمی‌توان یاد داد، اما می‌توان آن را یاد گرفت

همانطور که اغلب گفته‌ام، معماری را نمی‌توانید یاد دهید، اما می‌توانید آن را یاد بگیرید. معماری شبیه نوشتنِ خلاقانه است. نشستن در یک کافه شاید بهترین تمهید برای داستان بعدی شما باشد. شما هیچ‌گاه نمی‌دانید که {آنچه به دنبالش هستید} در چه لحظه‌ای رخ خواهد داد.

مدرسهٔ معماری باید محیطی هیجان‌انگیز باشد که چنین لحظه‌هایی را بسیار ایجاد کند تا به دانشجویان آنجا واقعاً حس انگیزش {برای طراحی خلاقانه} دست دهد. در آن زمان است که آنها شروع می‌کنند به آموزش دادن به خودشان. (در گفتگو با Rajnish Wattas در سال ۲۰۰۸، منتشر شده در وب‌سایت The Architecture Design در سال ۲۰۲۰)

دسته‌ها
نسرین سراجی

نسرین سراجی: نقش ابزارهای دیجیتال در طراحی معماری، همچون نقش مایکروفر در آشپزی است

در دههٔ نود {میلادی}، پس از وقوع انقلاب اطلاعات، وضعیت جوامع ما دیجیتالی شد. نقش {ابزارهای} دیجیتال در طراحی به همان اندازهٔ نقش اجاق‌های میکرو ویو در آشپزی است. سخت‌افزار کامپیوتر و نرم‌افزار دیجیتال ابزار هستند، آنها هوشمند نیستند، هنوز هم برای فکر کردن باید مغز پرورش یابد، یک نرم‌افزار به پارامترهایی برای انجام کارش نیاز دارد.

دوست ندارم مثل دایناسورهایی به نظر برسم که نمی‌خواهند وضعیت دیجیتالی را به عنوان واقعیت دوران ما بپذیرند. همین‌طور که می‌گویید، بخش عمدهٔ فارغ‌التحصیل‌های جدید بر اساس مهارت‌شان در استفاده از نرم‌افزار استخدام می‌شوند. این به معنای این است که دفاتر معماری که عمدتاً بر مهارت و نقش نرم‌افزار به عنوان سازمان‌دهنده تکیه دارند برای سفارش‌گرفتن نیازمند تکنولوژی جدید هستند.

به استثنای دوران بنایی، معمار هیچ‌گاه سازنده نبوده. تکنولوژی بی‌آی‌ام {یا بیم} و دیجیتال معمار را وادار خواهند که نگاهی متفاوت به حرفه‌اش داشته باشد و معمار-طراح نایاب خواهد شد (اکنون همین‌طور است)، اما این الزاماً مشکلی نیست. فقط به این معناست که ما نیاز داریم به نوعی دیگر تدریس کنیم و اجازه دهیم دوره‌های تحصیلی مدارس معماری خود را با این تغییر سازگار کنند. با این کار به زودی شاهد تفکیک آنها که مدارس تحقیقی به شمار می‌آیند از مدارس کاملاً حرفه‌ای خواهیم بود. اگر خوش‌بین هستید شاد و راضی خواهید بود و اگر بدبین هستید می‌توانید همچون جیان کارلو دی‌کارلو در مرگ معماری سوگواری کنید. (در گفتگو با کورش رفیعی، منتشر شده در مجلهٔ معماری و ساختمان، ش ۴۷، سال ۱۳۹۵)