دسته‌ها
مانفردو تافوری

مانفردو تافوری: چیزی به عنوان نقد وجود ندارد، فقط تاریخ وجود دارد

چیزی به عنوان نقد وجود ندارد، فقط تاریخ وجود دارد. آنچه را که معمولاً به منزلهٔ نقد جا زده می‌شود -همان چیزی که شما در مجلات معماری می‌یابید- معماران تولید می‌کنند که بی‌تعارف مورخانِ بدی هستند. در مورد نگرانی شما دربارهٔ این که چه چیز باید موضوع نقد باشد، بگذارید این نکته را مطرح کنم که تاریخ دربارهٔ ابژه‌ها نیست، بلکه دربارهٔ آدم‌ها، دربارهٔ تمدن انسانی است. آنچه باید مورد توجه مورخ باشد ادوار فعالیت معماری و این مسئله است که چگونه یک اثر معماری با زمانه‌اش جور درمی‌آید. هر حالتی غیر از این به معنای تحمیل دیدگاه شخصی یک نفر به تاریخ معماری است.

آنچه برای درک معماری ضروری است {تسلط بر} ذهنیت است؛ یعنی ساختار ذهنی هر دوره. وظیفهٔ مورخ بازآفرینی سیاق فرهنگی یک اثر است. مثلاً معبدی را که به فرقهٔ مدونا {=مریم مقدس} اختصاص دارد و در دورهٔ رنسانس ساخته شده در نظر بگیرید. آنچه ما را شگفت‌زده می‌کند این است که چه هماهنگ همهٔ این بناها پلانی مرکزی و شکلی هشت‌وجهی دارند. این فرم را نمی‌توان بدون آگاهی از نگرش‌های مذهبی آن دوره و آشنایی با میراث به جا مانده از دوران باستان توضیح داد؛ {این بناها} طرح مجدد فرم معبدی است که {در دوران باستان} به خدایان مؤنث اختصاص داشته است. یا مورد پاپ الکساندر هفتم را در نظر بگیرید، کسی که علاقه‌اش به معماری گوتیک در کاتدرال سیِنا [اواسط قرن هفدهم] در مقایسه با حمایتش از برنینی در رم فقط از طریق آگاهی از محیط و سنت‌های سیِنایی قابل توضیح است.

مورخ باید همهٔ عناصری که یک اثر را احاطه کرده، همهٔ حواشی درگیر با آن را بسنجد؛ فقط آن زمان است که او می‌تواند اکتشاف حدود آزادی، یا خلاقیتی را که برای معمار یا حامی بنا در دسترس بوده است آغاز کند. (در گفت‌وگو با Richard Ingersoll، منتشر شده در مجلهٔ Design Book Review، ش ۹، سال ۱۹۸۶، به نقل از وب‌سایت Reading Design)

پینوشت: بعد از انتشار این گفتار متوجه شدیم که متن کامل این گفت‌وگو را پیش‌تر آقای مجید میرنظامی ترجمه کرده است. می‌توانید آن را در این لینک مطالعه کنید.

دسته‌ها
حسین شیخ زین‌الدین

حسین شیخ زین‌الدین: اگر بخواهیم در آینده چیزی از خود داشته باشیم، باید گذشته را به خوبی بشناسیم

اگر قرار باشد در آینده سهمی از ساخت تمدن داشته باشیم، آگاهی از سنت‌ها و میراث فرهنگی به جای مانده از گذشته اهمیت فراوان دارد. برای ما آینده‌ای جدا از گذشته متصور نیست. گذشته پایهٔ آینده است. حتی در مفهوم فلسفی به تعبیر وایت‌هد، فیلسوف معروف انگلیسی، تبدیل گذشته به حال و آینده است که آینده را قابل درک می‌سازد. بنابراین اگر بخواهیم در آینده چیزی از خود داشته باشیم، یعنی سهمی در ساختن تمدن بشری نصیب ما شود، باید گذشته را به خوبی بشناسیم.

اگر ما حرفی برای گفتن داشته باشیم این حرف به زبان ما باید باشد. تا به زبان خود مسلط نشویم و به زبان خود حرف نزنیم، به زبان دنیا حرف نخواهیم زد. اصولاً هیچ انسان بی‌هویتی به مفهوم بزرگی دست پیدا نخواهد کرد. اگر حتی می‌خواهیم پیشرو باشیم و طرحی نو دراندازیم باید طرح قدیم را بدانیم. اگر ما اطلاع و دانش کافی از میراث خویش داشته باشیم و به آن به صورت یک پایه یا مادهٔ اولیه نگاه کنیم، آنگاه شاید بتوانیم چیزی بیافرینیم که بتوان نام ابداع بر آن نهاد. تاریخ نشان نمی‌دهد که اقوامی از تاریکی درآمده باشند و تمدنی را بر هیچ استوار کرده باشند. (در پاسخ به پرسش‌هایی دربارهٔ «معماری ایرانی»، منتشر شده در مجلهٔ آبادی، ش ۱۹، سال ۱۳۷۴)