دسته‌ها
ویل الساپ

ویل الساپ: من از این اندیشه که معماری چه «باید» باشد دور شده‌ام. کار من کشف این است که معماری چه «می‌تواند» باشد

دوست دارم اینطور فکر کنم که سبک ویژه‌ای {مخصوص به خودم} ندارم. من کارهای بسیار متنوعی را به شیوه‌های مختلف انجام می‌دهم. برخی می‌گویند که سبکی با عنوان سبک الساپ وجود دارد. این برای من یک ناسزاست، چرا که من تمایل دارم از آن اجتناب کنم. من از این اندیشه که معماری چه «باید» باشد دور شده‌ام. کار من کشف این است که معماری چه می‌تواند باشد و در مسیر این اکتشاف حضور آدم‌های دیگر نیز لازم است.

من دوست دارم با مردمی که در منطقهٔ پروژهٔ من زندگی یا فعالیت می‌کنند کار کنم و مداد یا قلم‌مو را به دست آنها بدهم. آنگاه شما می‌توانید واقعا از طریق تلاش برای معنا دادن به این تعهدات لذت ببرید. اندیشهٔ من این است که به جای تغییر دیدگاه مردم، اجازه دهم که آنها دیدگاهشان را بیان کنند. بخاطر همین است که کار با مردم را دوست دارم. برای من خیلی عجیب است که برخی از معماران فرم‌های عجیب و غریب و تحمیل‌شده ایجاد می‌کنند. شما می‌توانید از طریق استفادهٔ صرف از مصالح، بنایی صادق و خیلی خوب ایجاد کنید. (در گفتگو با Vladimir Belogolovsky، منتشر شده در وب‌سایت archi.ru، سال ۲۰۰۸)

دسته‌ها
راب کریر

راب کریر: در شهرهای جدید که کارگاه‌ها و کارخانه‌ها با خانه‌هایمان کیلومترها فاصله دارد، بچه‌ها معنی کار کردن را نمی‌فهمند

در دوران کارم تجربیات جالبی داشتم، بسیاری از آثار من به خاطر موفقیتی که خودشان به دست آوردند در قسمت‌های مختلف دنیا اجرا شدند. من بیشتر به تجربهٔ مثبت کارهای خودم متکی هستم. باید به مردم اجازه بدهیم که خودشان خانه‌های خودشان را بسازند. مردم خودشان زیبایی را دوست دارند و این بافت است که نفس می‌کشد و زنده است. کارگاه‌هایی که در دل بافت قرار دارد باعث می‌شود که مردم و بچه‌های این شهر ببینند که اینها چطور کار می‌کنند، صنعتگران و کارگران کار می‌کنند و با کار و زندگی آشنا می‌شوند.

در شهرهای جدید که ما کارگاه‌هایمان و کارخانه‌هایمان کیلومترها با خانه‌هایمان فاصله دارند، بچه‌ها معنی کار کردن را نمی‌فهمند. شهری زنده است که در آن کار و زندگی با هم باشند، تا جایی که حس این‌ها از هم جدا نشود. حتی بچه‌ها، بتوانند ادراک این عملکردهای مختلف را از دست ندهند با وجود اینکه زشت است، ولی زنده است و نفس می‌کشد. بچه‌های یک شهر باید کارگاه‌های ساختمانی را ببینند که چطور روی سنگ کوبیده می‌شود، چطور آجر پرتاب می‌شود، چطور همه اینها ساخته می‌شوند، و إلا هیچ ادراکی از فضا و تعلقی نسبت به آن ندارند. (در گفتگو با پریسا شاه‌محمدی، ترجمهٔ پریا معمار، منتشر شده در مجلهٔ آبادی، ش ۴۹، سال ۱۳۸۴)