اگر قرار است کار جالبی انجام دهید، آن کار باید از جایی شخصی سرچشمه بگیرد. نمیتوانم تصور کنم کسی بدون بهرهگیری از احساسات خودش در زندگی، چیزی خلق کند که ارزش خواندن داشته باشد، اما حدس میزنم که این کار ممکن باشد. (در گفتوگو با Kristin Farr، منتشر شده در مجلهی Juxtapoz، ش ۱۴۰، سال ۲۰۱۲)
برچسب: احساسات
من اغلب به دانشجویانم میگویم که معماری طراحی رقص است، و به شیوهای دقیق و قیاسی طراحی رقص {= رقصپردازی} است. معمار حرکات، مشاهدات، تجربهها، عواطف و احساسات را دقیقاً به همان طریقی رقصپردازی میکند که یک طراح رقص در یک رقص یا باله یا یک آهنگساز در اثر موسیقی خود انجام میدهد. (در گفتوگو با Hans Ulrich Obrist، منتشر شده در وبسایت Paimio Sanatorium، سال ۲۰۲۴)
ما راجع به بیوفیلیا {طبیعتدوستی} طوری صحبت میکنیم که گویی فقط تجربهای درونی است، اما واقعاً مهم است که در مورد چیزی که توسط وابستگان {این حوزه} به منزلهٔ علم احساسات دیده می شود صحبت کنیم.
و من فکر میکنم که احساسات آن جنبهای است که در دانشکدههای {معماری} ما به اندازهٔ کافی آموزش داده نمیشود. چرا که چیزهای زیادی {در طراحی امروز ما} وجود دارند که از {ادراکات} مغزی حمایت می کنند، اما حمایت کافی از احساسات به منزلهٔ یک عملکرد در محیط ساخته شدهٔ اطراف ما وجود ندارد. بنابراین طبیعت یکی از اجزایی است که می تواند {در طراحی معماری} تعامل عاطفی ایجاد کند. (در گفتوگو با Tom Ravenscroft، منتشر شده در وبسایت dezeen، سال ۲۰۲۲)
دوربینهای دیجیتال مخصوص مردم ابله است. تصویر گرفته شده توسط یک دوربین دیجیتال فقط آن لحظهٔ خاص را نشان میدهد. یک دوربین دیجیتال وقوع واقعیت را کپی میکند. آنچه که میبینی همانی است که به دست میآوری. اما هنگام چاپ نقره ژلاتین ممکن است که چیزی در طول فرآیند ظاهر کردن یا چاپ به قاب تصویر اضافه شود. در آن تصاویر {آنالوگ} میتواند عواطف و احساسات وجود داشته باشد. این نوع از «اسرار مرموز» مربوط به فرآیند استفاده از یک دوربین فیلمدار است.
{دوربین آنالوگ} انسانی است، از همین حیث مناسب بیان عکاسانه است. من نمیتوانم در یک تصویر دیجیتال دمای بدن سوژه را احساس کنم. در آن هیچ جسمیتی وجود ندارد. دوربین دیجیتال عکاس را تبدیل به رباتی میکند که هیچ احساسی ندارد. (در گفتوگو با Hyewon Yi در سال ۲۰۱۰، منتشر شده در وبسایت کتابخانهٔ دانشگاه میشیگان)
در مقام یک معمار، میسازم تا مشکلات را حل کنم، نه این که احساسات را برانگیزم. اگرچه، باعث امتنان من خواهد بود اگر مردم از طریق اثر من احساساتی شوند. ما پلها را میسازیم تا از یک سوی رودخانه به سوی دیگر آن برویم. این یک مسئلهٔ فیزیکی است. اما اگر شما پلی با یک سازهٔ زیبا طراحی کنید آنگاه همهٔ بستر آن تغییر میکند و مردم آن پل را بیشتر قدر خواهند نهاد. اما کارکرد حقیقی پل ایجاد امکان عبور از رودخانه است. (در گفتگو با Rakesh Ramchurn، منتشر شده در وبسایت Architects’ Journal، سال ۲۰۱۴)
چشماندازها و مکانها خاطرات را در خود نگه میدارند. آنها ردپای زندگیهایی که مدتهاست از بین رفتهاند را در خود حفظ مینمایند. آنچه باعث شگفتی من دربارهٔ این ردپاها و اثرات میشود این است که آنها واقعی، منحصربهفرد و بیهمتا و همیشه اصیل هستند. به نظرم چشماندازها مستندات تاریخی میباشند. من میتوانم مکانی را که در آن به عنوان بستری برای یک معماری اقدام به ساخت میکنم را بازخوانی و تفسیر کنم. من از طریق طراحی میتوانم به ایجاد آگاهی کمک کرده و طراحی بهسان یک ذرهبین به من کمک میکند تا نزدیکتر و واقعیتر به یک مکان نظاره کنم و اثرات فعالیتهای انسانی را علیرغم این که واضح و مشهود هستند اما نادیده انگاشت شدهاند را کشف نمایم. {…}
من میخواهم ساختمانهایم به تاریخ یک مکان متصل باشند. این موضوع برایم امری مهم و ضروری است. آنچه از دیرباز سکوت کرده است، اکنون شروع به حرف زدن کند و منجر به فعال شدن جرقههای ذهنی نموده و احساسات را در سطوح مختلف برانگیزاند تا ما آغازگر درک آن شویم. (در گفتگو با Mari Lending، منتشر شده در کتاب «احساسی از تاریخ» در سال ۲۰۱۸، ترجمهٔ مرتضی نیکفطرت و نیما کیوانی، نشر فکر نو)
من اغلب به همکاران جوان آتلیهام میگویم که احساساتی باشند و به بینش و شهود خود اعتماد کنند و در طی فرآیند طراحیشان، زودتر از موعد وارد مباحث منطقی و استدلالی نشوند. ممکن است که از طریق استدلالات منطقی جایگاه درک شهودی در طراحی از بین برود. لایهٔ متورمی ناشی از بحثها و گفتگوها وجود دارد که نتایج آنها در تلاش برای فهم یک معماری درست و در ارتباط با یک موضوع و سایت خاص اکثراً نتایج سازندهای نخواهد داشت.
البته تفکر بسیار مهم است، اما برای من تفکر یک خط است در حالی که احساسات و ادراکات شهودی ما را قادر میسازند که عمیقتر در فضاهای مرتبط با زندگی نفوذ کنیم. بنابراین در هنگام طراحی من در جستجوی بازخوردها و شهودیات عمیقتری میباشم که تا کنون در قالب کلمات ارائه نشدهاند. برای من احساسات بنیادین در هنگام طراحی یک ساختمان و تجربهٔ ساختمان واقعی یکسان میباشند. (در گفتگو با Mari Lending، منتشر شده در کتاب «احساسی از تاریخ» در سال ۲۰۱۸، ترجمهٔ مرتضی نیکفطرت و نیما کیوانی، نشر فکر نو)