دسته‌ها
پل آندرو

پل آندرو: شما در مقام معمار باید تردیدهایی داشته باشید، اگر هیچ تردیدی ندارید احمق هستید

وقتی دربارهٔ ایده‌های شاعرانه با مردم حرف بزنی آنها می‌ترسند. دارم دربارهٔ کارفرماها و تصمیم‌گیران صحبت می‌کنم. آنها تردید را نیز دوست ندارند. اما شما {در مقام معمار} باید تردیدهایی داشته باشید. اگر هیچ تردیدی ندارید احمق هستید.

آن زمان که اینجا پایانهٔ شمارهٔ یک و دیگر پروژه‌ها را به پایان رساندم می‌خواستم تجربیاتم را ادامه دهم، از همین رو به یاد می‌آورم که داشتم با یک کارفرما در خاورمیانه صحبت می‌کردم و تردیدهایم را با گفتن این جمله بیان می‌کردم که: «می‌توانیم این کار را از این طریق یا آن طریق انجام دهیم، اما کاملاً مطمئن نیستم…» و چیز بعدی که می‌دانم این است که قراردادمان فسخ شد.

شما ممکن است تردیدهایی داشته باشید، اما شاید خردمندانه‌تر این باشد که آنها را برای خودتان نگه دارید. [می‌خندد] تردیدها را باید همچون راز خود نگه دارید. فقط زمانی باید {از تردیدهایتان} بگویید که به راه حلی رسیده باشید. به یک معنا، وقتی شما طرح خودتان را شرح می‌دهید همیشه دروغ می‌گویید. (در گفت‌وگو با Vladimir Belogolovsky، منتشر شده در وب‌سایت archdaily، سال ۲۰۱۷)

دسته‌ها
ولف دی. پریکس

ولف دی. پریکس: مسابقات معماری از ارزش اندیشهٔ معماران می‌کاهد

برگزار کردن مسابقات معماری کاری بسیار مزخرف است. {…} آیا می‌توانید تصور کنید که لازم باشد صد یا دویست پزشک جراح توانایی خود را برای عمل جراحی قلب بدون گرفتن هیچ پولی ثابت کنند؟ فقط معماران احمق در مسابقات شرکت می‌کنند. به تازگی در روزنامه‌ای خواندم که یک سرمایه‌گذار گفته بود: «از برگزار کردن مسابقات معماری بسیار خوشحالم، چرا که به صورت مجانی صد ایده گیرم می‌آید.»

{…} من دوست ندارم به صورت رایگان کار کنم. این کار باعث کاهش ارزش اندیشهٔ ما معماران می‌شود. شرکت در مسابقات معماری بصورت ناشناس معماران را بردهٔ پول می‌کند. (در سخنانی در حاشیهٔ فستیوال معماری در برلین، به گزارش مجلهٔ CLAD، شمارهٔ اول، سال ۲۰۱۷)

دسته‌ها
الخاندرو آراونا

الخاندرو آراونا: عدم تمایل مردم به پرداخت دستمزد شما شاید نشانهٔ بی‌اهمیت بودن کاری است که در حال انجامش هستید

{زمانی گفته بودم که حاضرم با اهداف انسان‌دوستانه مجانی کار کنم، به شرطی که بگذارند هرچه می‌خواهم انجام دهم.} حالا می‌دانم که این جمله بزرگ‌ترین اشتباه من تا به امروز بوده است. مجانی کار کردن شما به معنای آزاد بودن شما نیست. هرچه محدودیت شما بیشتر شود، درجهٔ آزادی بیشتری پیدا خواهید کرد. من مشخصاً آدم خوبی نیستم، اصلا شبیه قهرمان‌ها نیز نیستم. من می‌خواهم به اندازهٔ کاری که انجام می‌دهم دستمزد بگیرم. خانواده‌ای دارم که باید تأمین‌شان کنم. حتی اگر کاری را به صورت رایگان به پایان برسانم، به این معنی است که قبلاً بیشتر از آنچه صرفاً نیاز داشته‌ام کسب کرده‌ام. {…} انسان‌دوستی به زبان ساده یعنی {قبول کنیم که} در گذشته به ما بیشتر از آنچه نیاز داشته‌ایم پرداخت شده است.

مشکلات پیچیدهٔ بشری نیازمند تخصص باکیفیت است، نه خیریه‌ای از متخصصان. اگر جامعه ارزشی در کاری که شما انجام می‌دهید نبیند، پولی هم بابتش پرداخت نمی‌کند. اگر کسی به شما در مقام یک متخصص در ازای صرف زمان برای فکر کردن به یک مسئله پرداخت می‌کند، به این معنی است که کاری که شما می‌کنید ارزشمند است. اگر مردم تمایلی به پرداخت دستمزد به شما ندارند، صرفا به معنای خسیس یا احمق بودن آنها نیست، شاید به این معناست که آنچه در حال انجامش هستید اهمیتی ندارد. (در گفتگوی منتشر شده در وب‌سایت مجلهٔ Strelka، سال ۲۰۱۶)

دسته‌ها
پل آبکار

پل آبکار: دفتر معماری باید یک مرکز هنری باشد نه یک مغازهٔ نقشه‌فروشی

یادم می‌آید وقتی که سی‌وچند سال پیش که برای اولین بار وارد دانشکده شده بودم تابلویی به این مضمون توجهم را جلب کرد: «شما که می‌خواهید معماری را شروع کرده و بعد از چند سال دیپلمه شوید بدانید که زندگی مردم در نوک قلم شماست».

خیلی‌ها وقتی که دیپلم {=مدرک فارغ‌التحصیلی} معماری را به دست می‌آورند اینطور به نظرشان می‌رسد که مردم احمقند و شروع می‌کنند به سیستم امریکایی، ولی اگر ما این گفتهٔ سقراط را باور داشته باشیم که می‌گوید هر مرد در دنیا هم کمی دکتر است و هم کمی معمار، می‌بینیم که با همکاران خود سر و کار داریم.

به عقیدهٔ من، به عکس، موقعی که ما دیپلمه می‌شویم باید نسبت به شغل خودمان مبتکر باشیم زیرا شغلیست که تمام چیزهای خوب را شامل می‌باشد؛ کمپوزیسیون، نقشه، دکوراسیون، پسیکولوژی {=روان‌شناسی} و یک کلام این شغلیست که باید اختراع کنیم.

برای من معماری زیباترین شغل دنیاست که می‌توانیم داشته باشیم. زیرا این شغلیست که اگر کسی قلباً مشغول آن باشد تمام گرفتاری‌های دنیا را فراموش می‌کند، به حدی که حتی یادش می‌رود که پیر شود. معمار باید حوصلهٔ یک فرشته را داشته باشد تا بتواند برای همنوع خود مفید واقع شود. در ضمن می‌گویم برای وطن خود چون وطن است که با آثاری که بجای می‌گذاریم آبرویش حفظ می‌شود.

پس معماران جوان اگر به کار خودتان ایمان دارید باید دفتر معماری را به صورت یک مرکز هنری داشته باشیم، نه یک مغازهٔ نقشه‌فروشی. به قول فرانسوی‌ها اگر معمار باشید همیشه یک تکه‌نان روی میز نقشه‌کشی شما خواهد بود. (در گفتگوی منتشر شده در مجلهٔ هنر و معماری، ش ۲، سال ۱۳۴۸)