دسته‌ها
الیسن بروکس

الیسن بروکس: برخلاف معماران مدرنیست نمی‌خواهم در معماری «صادق» باشم؛ هیچ‌کس در معماری واقعاً صادق نیست

من به شگردهای فضایی و بصری‌ای علاقه‌مندم که می‌توان آنها را در راستای تقویت تجربهٔ انسان به کار گرفت. در دورهٔ باروک تکنیک‌هایی وجود داشت همچون دستکاری مقیاس و پرسپکتیو تحمیلی برای ایجاد توهم و احساسات پویا از فضا و نور، باز یا بسته بودن فضا، انقباض یا انبساط، حرکت رو به بالا، یا {به منزلهٔ مثالی دیگر} مفهوم معاصر بی‌وزنی.

مثلاً در فولد هاوس تلاش کردم توهم معماری ناپدید شونده و بی‌وزن را از طریق یک ورق فلزی واحد ایجاد کنم تا حس بودن در یک باغ، در یک فضای بی‌مرز را تقویت کنم. برخلاف معمارانِ «صادقِ» مدرنیست، من نمی‌خواستم که صادق باشم. افسانهٔ صداقت یا به اصطلاح «اخلاق» کارکردگرایی منجر به از دست رفتن توانایی معماری برای سرزندگی و شادی، یا فریبندگی مفید در زمینهٔ مقیاس و مادیت شد. پیش از جنبش مدرن، معماران بدون احساس گناه همهٔ انواع شگردهای بصری و تکنیک‌های مادی را برای دستیابی جلوه‌هایی خاص استفاده می‌کردند.

من معتقدم که نقش معماری این است که ادراکات ما از فضا، نور و حرکت را تقویت کند و از طریق فضاهای غیر منتظره، یا شکل‌های هندسی، و مصالحی که برای جامعه‌ای که به آن خدمت می‌کند معنا یا اثربخشی دارد، زندگی روزمره را پرمایه کند. من چنین فضاهایی را «مکان آرزو» می‌نامم. پس من به صادق نبودن اعتقاد دارم. [می‌خندد.] چراکه صداقت در معماری نقیض‌گویی است. هیچ‌کس در معماری واقعاً صادق نیست. ما همواره تلاش می‌کنم که چیزهایی غیر از آنچه هستند خلق کنیم. ما تلاش می‌کنیم چیزها را بهتر کنیم. (در گفت‌وگو با Vladimir Belogolovsky، منتشر شده در وب‌سایت مجلهٔ AZURE، سال ۲۰۲۲)

دسته‌ها
راب کریر

راب کریر: در شهرهای جدید که کارگاه‌ها و کارخانه‌ها با خانه‌هایمان کیلومترها فاصله دارد، بچه‌ها معنی کار کردن را نمی‌فهمند

در دوران کارم تجربیات جالبی داشتم، بسیاری از آثار من به خاطر موفقیتی که خودشان به دست آوردند در قسمت‌های مختلف دنیا اجرا شدند. من بیشتر به تجربهٔ مثبت کارهای خودم متکی هستم. باید به مردم اجازه بدهیم که خودشان خانه‌های خودشان را بسازند. مردم خودشان زیبایی را دوست دارند و این بافت است که نفس می‌کشد و زنده است. کارگاه‌هایی که در دل بافت قرار دارد باعث می‌شود که مردم و بچه‌های این شهر ببینند که اینها چطور کار می‌کنند، صنعتگران و کارگران کار می‌کنند و با کار و زندگی آشنا می‌شوند.

در شهرهای جدید که ما کارگاه‌هایمان و کارخانه‌هایمان کیلومترها با خانه‌هایمان فاصله دارند، بچه‌ها معنی کار کردن را نمی‌فهمند. شهری زنده است که در آن کار و زندگی با هم باشند، تا جایی که حس این‌ها از هم جدا نشود. حتی بچه‌ها، بتوانند ادراک این عملکردهای مختلف را از دست ندهند با وجود اینکه زشت است، ولی زنده است و نفس می‌کشد. بچه‌های یک شهر باید کارگاه‌های ساختمانی را ببینند که چطور روی سنگ کوبیده می‌شود، چطور آجر پرتاب می‌شود، چطور همه اینها ساخته می‌شوند، و إلا هیچ ادراکی از فضا و تعلقی نسبت به آن ندارند. (در گفتگو با پریسا شاه‌محمدی، ترجمهٔ پریا معمار، منتشر شده در مجلهٔ آبادی، ش ۴۹، سال ۱۳۸۴)

دسته‌ها
فیلیپ جانسون

فیلیپ جانسون: تنها راه برای مطالعهٔ حقیقی تاریخ معماری بازدید از بناها و تجربهٔ فضای آنهاست

اغلب از جانب من این‌طور نقل قول شده است که کسی نمی‌تواند تاریخ معماری را درک کند. امروز می‌خواهم آن اظهارنظر را قدرت بیشتری ببخشم و بگویم که باید تاریخ معماری را به دقت مطالعه کرد، اما به طریقی که فقط یک معمار می‌تواند. چگونه می‌توان به این مهم دست یافت؟ واضح است که تحصیلات آکادمیک مفید است. اما اعتقاد دارم تنها راه برای یک معمار که بتواند واقعاً تاریخ فضاهای معماری را مطالعه کند، بازدید از آن ساختمان‌ها و تجربهٔ فضای آنهاست. فضا را نمی‌توان به قالب عکس درآورد، حتی با اساتید عکاسی مثل استدلر با فوتوگاوا؛ عکس تنها به ضبط فرم و سطح قادر است. فضای معماری نمی‌تواند در یک متن یا توسط هیچ فیلسوف و یا منتقدی توصیف شود. درحالی که متن می‌تواند تجربه یک فضا را توصیف کند، ولی نمی‌تواند جایگزین خود آن تجربه شود، هرگز به دگرگونی یک فضا توفیق نخواهید یافت مگر آنکه بدانید آن فضا قبلاً چگونه دگرگون شده است، اگر دانش معماری خود را به تحصیلات معماری و کتاب و مجله محدود کنید، کارتان به همان اندازهٔ کاغذهای چاپ‌شده حقیر و سطحی خواهد بود. (در بیست و هفتمین سمینار Aica در توکیو، سال ۱۹۹۲، ترجمهٔ علی شهریار زرین، منتشر شده در مجلهٔ معماری و شهرسازی، سال ۱۳۷۶)

دسته‌ها
محمدرضا حائری

محمدرضا حائری: معماری مهم‌ترین نمایندهٔ شعور و آگاهی هر جامعه است

من {…} معتقدم معماری یعنی واقعیتی که در نهایت وجدان جامعه است. جامعه‌ای که معماری نداشته باشد وجدان ندارد. مهم‌ترین نمایندهٔ شعور و آگاهی هر جامعه معماری است. آدم‌ها باید بتوانند از شهر خود دفاع کنند. می‌دانید که مسئله شهر اهمیت بسیاری دارد و درست است که ما تهرانی هستیم، اما خیلی از این موضوع سربلند نیستیم؛ ولی یک اصفهانی، یک پاریسی و یا یک فرد اهل یزد احساس سربلندی می‌کند، چون بهتر از ما که در تهران هستیم می‌تواند از شهرش دفاع کند. ما نیز باید از شهر خود دفاع کنیم؛ شهری که البرز دارد، کوه‌دره‌های عظیم داشته که می‌توانستند هوای تازه بیاورند. اکنون حدود سی‌چهل سال است است که ادراک فضایی از شهر ما رخت بربسته و معماری از صحنه شهر تهران خارج شده و ساختمان به مفهوم عام کلمه آمده و معماران جایگاه خودشان را فراموش کرده‌اند. ما می‌توانیم برای چهل سال آینده برنامه‌ریزی کنیم و به تهران مطبوع‌تری دست یابیم. (در گفتگو با سهیلا نیاکان، منتشر شده در ماه‌نامهٔ آینهٔ خیال، ش ۸، تیرماه سال ۱۳۸۷)