دسته‌ها
هانی رشید

هانی رشید: معماری صرفاً شکلی از هنر، یا تجارت، یا رشته‌ای علمی نیست؛ معماری تلاقی این سه است

بدون شک چیزهای زیادی از استادان بزرگ و از {تجربیات} گذشته آموخته‌ام. همچنین، به نظر من بسیار مهم است که مثلاً وقتی در جایی مثل روسیه یا هرجای دیگر کار می‌کنم، هرچقدر که می‌توانم راجع به تاریخ، معماری و سیاق فرهنگی گسترده‌تری که در آن کار می‌کنم بیاموزم. این برای ما خیلی مهم است.

من واقعاً معتقدم که معماری صرفاً شکلی از هنر، یا تجارت، یا حتی رشته‌ای علمی نیست، بلکه تلاقی این سه است؛ بخاطر همین آموختن از منابع فراوان و مسیرهای شغلی افراد متعدد بسیار مهم است؛ و آموختن از این که چگونه یک نفر ممکن است رشتهٔ معماری را -که واقعاً چندبنیانی است- هدایت کند. (در گفت‌وگو با Maria Efimova، منتشر شده در وب‌سایت .ART، سال ۲۰۲۰)

دسته‌ها
ایرج کلانتری

ایرج کلانتری: مدرس معماری باید سعی کند شخصیت دانشجو را پرورش دهد، نه این که شخصیت خود را به او تحمیل کند

به نظر من هر اثر ارزشمند باید واجد دو خصوصیت عمده باشد؛ اول تازه بودن یا نوآوری به نحوی که فراخور زمان باشد و دوم آنکه امکان تاریخی شدن را پیدا کند. چگونه می‌توان این خصوصیات را به دانشجو انتقال داد؟ شک دارم از طریق بحث‌های منطقی بتوان به چنین هدفی رسید. استفاده از تجربهٔ کار حرفه‌ای از ابزار مهم این انتقال است که متأسفانه در نظام آموزشی ما برای این مهم جایی قائل نیستند. اصولاً در زمینهٔ کار حرفه‌ای نیز استفاده از تجربهٔ خود چندان امکان‌پذیر نیست. کندی بسیار در اجرای کار و فاصلهٔ طولانی بین طراحی تا تکمیل بنا امکان ارزیابی طرح از ایده تا اجرا را از معمار سلب می‌کند.

نکتهٔ دیگری که باید به آن اشاره کرد پافشاری اساتید دانشگاه‌ها بر پیش‌فرض‌ها و نظام ارزشی خودشان است. آنها حاضر نیستند در دیدگاه‌های گذشتهٔ خود تجدید نظر کنند. برای مثال کسی که در دورهٔ تسلط مدرنیسم در دانشگاه‌های داخل یا خارج پرورش یافته بر ذهنیت قبلی خود پافشاری می‌کند، در صورتی که دانشجویان شاید به علت جوانی با سرعت بیشتری تغییرات را پذیرا می‌شوند و به گرایش‌های جدید جلب می‌گردند. به عنوان یک تذکر به همکارانی که در زمینهٔ آموزشی فعالیت می‌کنند باید بگویم که سعی کنند شخصیت دانشجو را پرورش دهند نه این که شخصیت خود را به او تحمیل کنند. اگر کسی عهده‌دار تدریس است خود نیز باید جستجوگر باشد و دایماً بیاموزد. (در گفتگوی منتشر شده در مجلهٔ آبادی، ش ۴، بهار ۱۳۷۱)

دسته‌ها
فرامرز شریفی

فرامرز شریفی: موضوع اندرونی و بیرونی حتی در فرنگستان هم رعایت می‌شود

ما گاهی به مسابقات معماری به عنوان داور دعوت می‌شویم. هنگامی که پروژه‌ها را می‌بینم متوجه می‌شوم که متأسفانه بچه‌ها یک‌سری نکات را رعایت نمی‌کنند.

یک ساختمان مسکونی در همه‌جای دنیا شامل یک هال و نشیمن و قسمتی فضای خصوصی بوده که باید حتما از هم جدا باشند؛ قابل ذکر است که این موضوع اندرونی و بیرونی حتی در فرنگستان هم رعایت می‌شود. حال در برخی پروژه‌ها می‌بینیم که در طراحی یک آپارتمان مسکونی بعد از وارد شدن به نشیمن و سالن بلافاصله به اتاق خواب‌ها هدایت می‌شوید اما اگر یک مهمان غریبه در سالن داشته باشید و فرزند شما از مدرسه بیاید باید از جلوی این مهمان‌ها عبور کرده تا به اتاق خود برسد. یا قرارگیری آشپزخانه در فضاهای مسکونی که هر کدام دارای ایراداتی است. پس باید این فضاها از هم جدا باشند تا هرکدام از افراد خانه به کار خود مشغول باشند. به نظر می‌آید که اگر رعایت‌ها توسط فرد افراد انجام شود، می‌توانیم وضع زندگی افراد را بهبود بخشیم و به جای درست می‌رسیم چون عملکرد ساختمان‌ها موضوع مهمی است.

موضوع طراحی اندرونی و بیرونی که امروزه حتی در کشورهای خارجی هم رعایت می‌شود امر مهم و در عین حال ساده‌ایست که متأسفانه معلم‌ها به بچه‌ها این را آموزش نمی‌دهند زیرا خود آنها هم نمی‌دانند باید چه کاری انجام دهند. (در گفتگوی منتشر شده در کتاب «گفت‌وگو با معماران»، به کوشش جلال حسن‌خانی و رامین جلیله‌وند، سال ۱۳۹۸)

دسته‌ها
داراب دیبا

داراب دیبا: اگر استاد معماری به کار حرفه‌ای نپردازد و درد ساختن را نداند، حرفی برای گفتن در کلاس درس ندارد

زمانی که من درسم تمام شده بود و به عنوان استادیار وارد دانشگاه تهران شدم، رابطهٔ دانشگاه با تولید و طراحی و ساخت نزدیک به هم بود. غیرقابل تصور بود که یک نفر در دانشگاه تهران باشد و در دفتر کار نکند. اما اتفاق بدی که در این سه دهه افتاده این است که به مرور زمان گفتند که استاد دانشگاه باید چهل ساعت در دانشگاه بماند و آنهایی که در بیرون کار می‌کنند باید استعفا بدهند؛ این فاجعه است. اگر یک معمار بیرون کار نکند و خودش از نزدیک تجربه نکند و به ابداع و طراحی نپردازد و درد ساختن را نداند خیلی حرفی برای گفتن در کلاس درس ندارد. اما سیستم آکادمیک ما به‌خصوص در این دو، سه دهه واقعاً خراب شده است. من از دانشگاه بیرون آمدم، به این دلیل که باید در طول هفته چهل تا چهل‌و‌دوساعت را در دانشگاه پر می‌کردم. من بیرون دفتر داشتم و نمی‌توانستم همیشه در دانشگاه باشم. {…}

الان چهار سالی است که من به پلی‌تکنیک سوئیس می‌روم و در برنامه‌های فوق‌لیسانس آنجا به عنوان استاد مدعو همکاری می‌کنم. شرط اینکه یک نفر در پلی‌تکنیک سوئیس تدریس کند این است که فوق‌لیسانس داشته باشد و حتماً دفتر کار داشته باشد و هر سال باید آثاری را که کار کرده است، ارائه دهد. اینجا اصلاً چنین چیزی نمی‌خواهند و به‌جایش مقاله می‌خواهند. مقاله یعنی چه؟ مقاله یعنی چهارتا کتاب را کنار هم گذاشتن و به هم دوختن و دزدی کردن از آنها که اصلاً ارزش ندارد. اول باید کار کرد و تجربه داشت. اما این حکایت ما مثل کارگردان سینمایی است که اصلاً فیلمی نساخته و فقط نقد نوشته است. استادان دانشگاه امروز ما همه‌شان منتقدند و فقط بحث کردن بلدند و به همین دلیل است که بچه‌ها خیلی آنها را قبول ندارند. (در گفتگو با روزنامهٔ شرق به مناسبت انتشار کتاب «معماری معاصر ایران»، سال ۱۳۹۷)

دسته‌ها
فرانک لوید رایت

فرانک لوید رایت: برای قضاوت دربارهٔ یک معمار کافیست به پلانی که کشیده نگاه کنیم

برای قضاوت دربارهٔ یک معمار کافی است به پلان زمینی او نگاه کنیم. در این مرحله و همان‌جا معلوم می‌شود که استاد است یا هرگز استاد نخواهد شد. اگر تمام نماهای ساختمان‌های اصیل جهان از میان می‌رفتند و فقط پلان‌های زمینی باقی می‌ماندند هر ساختمانی را می‌شد از نو ساخت. زیرا پیش از آنکه پلان پلان شود، به شکل ایده در ذهن خلاق خالق آن وجود دارد. به هر حال، پلان فقط ثبت رویایی است در بیداری، رویایی که در آن ساختمان مورد نظر در محل مقرر خود برافراشته بوده است. بله، رویا. اما رویایی دقیق و عملی، که نگاشته‌شده‌اش را باید کسانی بخوانند که ذهنی به همین اندازه دقیق و علمی دارند. (در مقالهٔ منطق پلان، سال ۱۹۲۸، ترجمهٔ فرزانه طاهری، منتشر شده در مجلهٔ آبادی، ش ۳، سال ۱۳۷۰)

دسته‌ها
بهرام شیردل

بهرام شیردل: استاد معماری باید مبانی نظری‌ای را تدریس کند که خودش به آن رسیده است

کسی که استاد درس طراحی معماری است باید مبانی نظری خود را داشته باشد و با این مبانی کار کرده و عملا آن را تجربه کرده باشد. در غیر این صورت دانشکده معنایی نمی‌دهد. کسی که استاد معماری است نمی‌تواند مبانی نظری را که خود به آن نرسیده و تدوین نکرده تدریس کند.

این روزها دانشجویان معماری یا افراد علاقه‌مند می‌توانند از طریق اینترنت از مبانی نظری و مباحث خاص آنها باخبر شوند. ولی اگر قرار است که کسی مبانی را تدریس کند باید خودش مولف آن باشد. یعنی باید این مبانی از کار خودش تراوش کرده باشد وگرنه بی‌معناست. منظورم این است که استاد معماری مثل اینترنت نیست که مبانی نظری معماری اساتید دیگر را در اختیار شما بگذارد. آقای آیزنمن مبانی نظری را در کلاس تدریس می‌کند و پروژه‌ها در طول یک ترم بر اساس این مبانی نظری کار می‌شوند. آیزنمن مبنای نظری لیبسکیند را ارائه نمی‌دهد. یا من وقتی تدریس می‌کنم مبانی کار کس دیگری را ارائه نمی‌دهم و فقط به دلیل مبانی نظری که در کارم به آن رسیده‌ام و نه به هیچ دلیل دیگر، مرتبهٔ استادی یافته‌ام. (در گفتگو با هومن طالبی و رضا جعفری‌نژاد، منتشر شده در مجلهٔ معمار، ش 5، تابستان ۱۳۷۸)