ساختمان با ترکیبشدن با یک مکان، با گردآوردن معنای یک موقعیت، پا را از نیازهای فیزیکی و عملکردی فراتر میگذارد. معماری نباید در منظر خود چندان مداخلهای کند، بلکه باید آن را تشریح کند. روشنگری در مورد یک سایت، تکراری سادهانگارانه از «زمینه»اش نیست؛ آشکارسازی جنبهای از مکان ممکن است حتی «ظاهرش» را تأیید نکند. به این ترتیب روشهای مرسوم دیدن ممکن است دیگر به کار ما نیایند. معماری و سایت باید ارتباطی تجربی داشته باشند، پیوندی متافیزیکی، پیوندی پوئتیک.
هنگامی که یک اثر معماری با موفقیت یک ساختمان و یک موقعیت را با یکدیگر درمیآمیزد، شرایط سومی آشکار میشود. در این سومین هستی، دلالتهای مصداقی و دلالتهای ضمنی با یکدیگر ترکیب میشوند؛ بیان به ایدهای پیوند مییابد که به سایت مرتبط است. جنبههای مختلف یک نیک، تلقینکننده و ضمنی هستند. (در مقالهای با عنوان «لنگرانداختن» در سال ۱۹۸۹، منتشر شده در کتاب «نظریهها و مانیفستهای معماری معاصر»، ترجمهٔ احسان حنیف، انتشارات فکر نو)