دسته‌ها
گلن مرکات

گلن مرکات: استفادهٔ بین‌المللی از زبان انگلیسی مشکلی بزرگ را به ارمغان می‌آورد؛ باعث می‌شود بسیاری از مردم شبیه به هم فکر کنند

هر مکان یگانه است. همانطور که بحث کردیم، وقتی یک بنا را پایین یک تپه می‌سازید راه حل‌های {طراحانه} شما باید بسیار متفاوت باشد در مقایسه با زمانی که بالای همان تپه می‌سازید. برای مثال، آیا می‌توانید سیتروئن طراحی شده به دست آلمانی‌ها و یا مرسدس بنز طراحی شده به دست فرانسوی‌ها را تصور کنید؟ نه، البته که نمی‌توانید! زبان طراحی {این خودروها} در اذهان آدم‌های متفاوتی توسعه پیدا کرده که به شکل کاملاً متفاوتی می‌اندیشند.

اسپانیایی‌ها، فرانسوی‌ها و ایتالیایی‌ها در زبان و اندیشه‌شان نزدیک‌ترند و بریتانیایی‌ها و آلمانی‌ها هم روابطی با هم دارند. به نظر من {استفادهٔ بین‌المللی از} زبان انگلیسی مشکلی بزرگ را به ارمغان می‌آورد، چراکه باعث می‌شود بسیاری از مردم شبیه به هم فکر کنند. این زبان جهان را ما را یکدست می‌کند.

من فکر می‌کنم که آدم‌ها باید زبان و شیوهٔ تفکر خویش را حفظ کنند. معتقدم که سرشت یک مکان باید یک طرح خاص را تعریف کند. غیر مسئولانه است که یک چیز ثابت را همه جا طراحی کنیم. (در گفت‌وگوی منتشر شده در وب‌سایت Intercontinental Curatorial Project، سال ۲۰۱۳)

دسته‌ها
ریکاردو بوفیل

ریکاردو بوفیل: تجمل و زیبایی دو مفهوم متمایز و متفاوت هستند

همهٔ معماران دوست دارند بنای یادمان‌گونه بسازند، تا از طریق آن سبکی را تولید و برندی را بازتولید کنند. اما من علاوه بر آن به معماری حاشیه علاقه‌مندم، معماری فقر، معماریِ نداری. معماری بومی مدیترانه نمایندهٔ نخستین علاقه‌ای است که به هرگونه معماری موجود داشتم. خیلی قبل‌تر، وقتی هنوز شروع به ساختن نکرده بودم، نمونه‌ای از آن را در ایبیزا دیدم، همینطور در شمال افریقا، همینطور در آلمریا در جنوب اسپانیا، همینطور در یونان. این نوع معماری اساساً یک چیز است، نوعی معماری بدوی مخصوص مدیترانه. بعد از آن در پی کشف ریشه‌های این نوع معماری برآمدم. راه جنوب را بیشتر پیش گرفتم که نهایتاً معماری کویر را یافتم، و همچنین نامعماری طبیعت را. ساخت‌مایه‌شان سنگ است، انرژی‌شان باد است و جنگ باد و سنگ به تولید ماسه می‌انجامد.

این سیاحتی بود از نواحی مدیترانه‌ای به افریقا، به قلمرو عناصر خالص و کمینه. این محیط مردمان طوارق است که هر فرم ساده‌ای را از گردآوری ساخت‌مایه‌های در دسترس، در میانهٔ صحرای بزرگ افریقا می‌سازد؛ آن هم بر مبنای طرز خاصی از اندیشه و زندگی که بسیار با فلسفهٔ حیات ما متفاوت است. من این را بسیار می‌پسندم و به یک معنا، از حیث فرهنگی، نوعی زندگی سطح بالاست. بسیار مینیمال، بسیار ساده، و بسیار فقیرانه؛ چرا که معماری یادمان‌گونه همیشه با تجمل {=لاکشری} در پیوند است. به نظر من، تجمل و زیبایی دو مفهوم متمایز و متفاوت هستند. (در گفتگو با Thomas Jeppe، منتشر شده در وب‌سایت SSENSE در سال ۲۰۱۷)

دسته‌ها
علی اکبر صارمی

علی اکبر صارمی: من از آثار زها حدید به منزلهٔ مجسمه خوشم می‌آید، اما دوست ندارم در ایران از او تقلید شود

در ایران اگر دو دورهٔ تأثیر از معماری غرب را در نظر بگیریم، در آثار معماری قرن بیستم بیشتر مسئلهٔ اجتماعی سوسیالیسم و مردم مطرح بود و می‌گفتند ما برای مردم کار می‌کنیم. چون با این معماری ساده می‌شد خیلی راحت ساخت. پروژه‌های ساختمانی در این دوره اوج گرفت. {…} الان کل خیابان طالقانی و مطهری همان معماری سادهٔ مدرنیستی است. اما در ده، بیست سال گذشته معماری به خاطر تأثیرات همین معماران به اصطلاح ستاره‌ای چون زاها حدید و آیزنمن و… تغییرات عمده‌ای کرده است. آثار این معماران بسیار جذاب است اما دیگر مسئلهٔ اجتماعی در آنها اهمیت ندارد. البته آنها بیشتر موزه و نمایشگاه ساختند و آثارشان جنبه‌های توریستی دارد. موزهٔ بیل‌بائو کار فرانک گهری در شهر کوچکی از اسپانیا باعث پیشرفت قابل توجه این شهر شد و امروز باید بلیت بخری و در صف بایستی تا بتوانی از آنجا دیدن کنی، منتها پروژه‌های این معماران روی دانشجوهای معماری، به ویژه دانشجویان معماری ایران اثر زیادی گذاشته است. از آنجایی که دانشجویان بر کامپیوتر هم مسلط هستند کارهای زیبایی می‌کشند اما اینها اصلا قابل تکرار و حتی قابل ساخت نیست. یک معمار در زندگی‌اش مگر چند بار موزه می‌سازد، اصلاً شاید در زندگی‌اش هیچ‌گاه امکان ساخت موزه نداشته باشد. با این حال طرح‌های مجسمه‌وار در کشوری مثل ایران که نه امکانات سازه‌ای آنها وجود دارد و نه بودجهٔ اینها تامین می‌شود، معنی ندارد.

زاها حدید یکی از معمارانی بود که کارهایش روی دانشجویان معماری ایران بسیار اثر گذاشته و من شاهد این تأثیرات هستم. اما همان‌طور که گفتم تأثیرات حدید هم مثبت است و هم منفی. دانشجویی که با این ایده‌ها بیرون می‌آید دیگر نمی‌تواند یک مجموعهٔ مسکونی در شمال و جنوب تهران بسازد. تصور کنید یک خیابان بخواهد با احجام منحنی کپی‌برداری‌شده از آثار حدید پر شود. به نظرم مضحک از آب در می‌آید. این معماری مد روز شده است. مسائل محیط زیست و اجتماعی تعیین‌کننده است و دیگر ما هر چیزی را در هر جایی نمی‌توانیم بسازیم بلکه باید جنبه‌های محیط زیستی و اکولوژیستی کار را حتما در نظر بگیریم. معماری برای مردم است، آن هم در درازمدت.

{…} خانم حدید در شصت و پنج سالگی فوت کرد و آثار زیادی از خود به جای گذاشت. روحشان شاد باشد. من از کارهای ایشان به عنوان کارهای مجسمه خوشم می‌آید، اما خوشم نمی‌آید که به هیچ وجه در ایران از ایشان تقلید یا تکرار شود. (در گفتگو با افسانه شفیعی به مناسبت درگذشت زها حدید، منتشر شده در روزنامهٔ شرق، سال ۱۳۹۵)

دسته‌ها
عبدالرضا زکایی

عبدالرضا زکایی: معماری نحوهٔ زندگی است؛ وقتی نحوهٔ زندگی تغییر کند معماری هم تغییر می‌کند

معمار تابع سفارش کارفرماست. قصری در اسپانیا ساخته شده به نام قصر الحمرا که به یکی از فرمانداران عرب مربوط بوده است. اسلام حدود هفتصد سال در این کشور حکومت کرد. این حاکم سفارش می‌دهد قصرش شبیه همان تعاریفی باشد که قرآن از بهشت ارائه می‌دهد. قرآن را به زبان اندلس ترجمه می‌کنند و به معمار می‌گویند این را بساز. یعنی آن حاکم سفارش فیزیکی به معمار می‌دهد. در بهشت آب‌ها در جریان و درختان زیبا پر از شکوفه و میوه هستند، حوریان بهشتی در آن می‌چرخند و … . معمار همین ایده را با معماری ایرانی، اسپانیایی و مراکشی تجسم می‌کند. چندین معماری ایرانی هم در آن کار می‌کردند. حاکم چهار زن داشته که برای هرکدام از آنها چهار پاویون پر از گل‌وریحان ساخته‌اند، سالنی برای گردهمایی این چهار همسر، از کنار تمام پله‌ها جوی آب گذر می‌کند، به جای حوریان مجسمه‌های زیبا در قصر گذاشته شده است. کارفرما سفارش را داده و پی کارش رفته است.

معماری، به فضا کشیدن لایف‌استایل فرد، شهر و عملکرد آدم‌هاست. معماری نحوهٔ زندگی است. وقتی نحوهٔ زندگی تغییر می‌کند، معماری هم فرق می‌کند. زمانی که ما دوران پدرسالاری داشتیم و همه بچه‌ها، نوه‌ها و نتیجه‌ها در یک جا زندگی می‌کردند، پس دورتادور خانه اتاق بود و در وسط حیاط و حوض آب و ساختمان اصلی از پدربزرگ که هم خرج خانواده را می‌داد و هم دستورات را صادر می‌کرد. وقتی این شیوهٔ زیست عوض شد، معماری ما هم عوض شد. (در گفتگو با افسانه شفیعی، منتشر شده در روزنامهٔ شرق، سال ۱۳۹۴)