دسته‌ها
ماسیمو اسکولاری

ماسیمو اسکولاری: دانشجویان امروز حجم عظیمی از اطلاعات دارند، اما تقریباً هیچ دانشی ندارند

تدریس برای آدم‌های هم‌نسل من همواره به منزلهٔ نوعی وظیفهٔ اخلاقی مطرح بود. اگرچه شخصاً این را تشخیص می‌دهم که بعضی وقت‌ها موقع تدریس کمی بی‌حوصله می‌شوم. همین چند وقت پیش در {دانشکدهٔ معماری} ییل، زمانی که داشتم فرم‌های ارزشیابی پایان سال دانشجویان را مرور می‌کردم، خواندم که یکی از آنها اشاره کرده بود که «خیلی وقت‌ها موقع ارائهٔ شیت‌ها، دانشجویان متوجه شده‌اند که استاد اسکولاری حالتی سرشار از بیزاری بر چهره دارد».

آیا واقعاً در پنهان کردن آنچه می‌اندیشیدم آنقدر ناشی بودم؟ از این حیث من کاملاً با باب استرن {=رابرت استرن} رئیس دانشکدهٔ معماری دانشگاه ییل، فرق می‌کنم. او همیشه فریبنده و شوخ است، حتی زمانی که می‌دانید با آنچه دارد می‌بیند به هیچ‌وجه موافق نیست. در مورد من، اگر با چیزی مخالف باشم صورتم آن را نشان می‌دهد.

من در ییل دستیاری کانادایی دارم به نام تیموتی نیوتون و او می‌تواند فوراً تشخیص دهد چه زمان چیزی را دوست ندارم. او همان موقع پایم را لگد می‌کند و می‌گوید: «ماسیمو، آنجا نرو، آن حالت را در چهره‌ات ایجاد نکن».

اما پروژه‌ای که آن را تنظیم کرده بودم سخت بود، {…} و بسیاری از دانشجویان نکتهٔ آن پروژه را به خاطر کمبود دانش درک نکرده بودند. دانشجویان امروز حجم عظیمی از اطلاعات دارند اما تقریباً هیچ دانشی ندارند. این موضوعی است که من درباره‌اش همیشه با باب استرن در حال بحث هستم؛ برای بالا بردن سطح نقطهٔ آغاز، چرا که بدون داشتن دانش دربارهٔ دستورزبان و نحو معماری همهٔ آنچه می‌توانید بگویید این است که «این را دوست دارم»‌ یا «این را دوست ندارم». {…}

اگر امروزه تدریس دربارهٔ یافتن راه‌هایی برای جدال با دانشجویان است که کمتر و کمتر می‌دانند، آنگاه من واقعاً علاقه‌ای به تدریس کردن ندارم. آنچه من انجام دادنش را دوست دارم تحلیل و درگیر شدن در پژوهش‌های تاریخی است. (در گفت‌وگو با Léa-Catherine Szacka و Thomas Weaver، منتشر شده در AA Files، ش ۶۵، سال ۲۰۱۲)

دسته‌ها
دنیل لیبسکیند

دنیل لیبکسیند: افزایش جمعیت جهان مردم را ناچار به زندگی در کنار یکدیگر می‌کند. پس به جای بالا بردن دیوارها و جدا کردن مردم باید آنها را کنار یکدیگر جمع کنیم

زیبایی نیویورک در این است که می‌توانی بروی به ویلیامزبرگ و یهودی‌های حسیدی را در کنار افریقایی-امریکایی‌ها بببینی. ممکن است اینها همدیگر را دوست نداشته باشند، اما یاد گرفته‌اند که چگونه با یکدیگر مدارا کنند. نیویورک از بسیار مردم متفاوت با دین‌های متفاوت تشکیل شده است.

افزایش جمعیت جهان مردم را مردم را ناچار به زندگی در کنار یکدیگر می‌کند و این امر جهان را تغییر خواهد داد. پس به جای بالا بردن دیوارها، ایجاد حصارها و جدا کردن مردم، باید آنها را کنار یکدیگر جمع کنیم.

انسان‌ها در همه‌جای دنیا تقریباً نیازهای اساسی یکسانی دارند. دسترس داشتن به مکانی موقر، زیبا و حقیقی آرمان جهانی مدرنیسم است که حالا در شکلی تازه بروز یافته است.

آنچه معماری را جذاب می‌کند -و همچنین از تغییرات سریع آن جلوگیری می‌کند- این است که اساس معماری بر انباشت خاطره است، انباشتی که تا حد زیادی در ناخودآگاه آدمی قرار دارد. می‌توانیم شهر را با ذهن انسان قیاس کنیم. ما همگی {همچون شهرها} لایه‌های بسیار از تاریخ ناپیدا را با خود حمل می‌کنیم، اما فقط به نوک این کوه یخ دسترس داریم.

خاطره در آینده بسیار مهم‌تر {از امروز} خواهد شد. اطلاعات -که می‌شود آن را از طریق گوگل و کلیک کردن بدست آورد- اهمیتی ندارد، معنا مهم است. معنای اساسی را نمی‌شود از اطلاعات نتیجه گرفت. (در گفت‌وگوی منتشر شده در شمارهٔ ۱۲۳ مجلهٔ Frame در سال ۲۰۱۸، به نقل از نسخهٔ تلخیص شده در وب‌سایت این مجله)

دسته‌ها
الخاندرو آراونا

الخاندرو آراونا: این خطر بزرگ در کشورهای جهان سوم وجود دارد که به آنچه در جاهای دیگر اتفاق می‌افتد نگاه کنی و فکر کنی آنچه می‌بینی از آنچه به فرهنگ خودت تعلق دارد بهتر است

آنچه در طول رژیم پینوشه {رئیس جمهور و دیکتاتور سابق شیلی} بیش از هر چیز بر من تأثیر گذاشت نه خودِ وضعیت سیاسی، بلکه این حقیقت بود که {وضعیت سیاسی حاکم} به معنای فقدان کامل اطلاعات بود. در سرتاسر دورهٔ تحصیل من هیچ مجله‌ای نبود، هیچ اطلاعاتی راجع به موسیقی نبود؛ دسترس ما به هر آنچه که در خارج از شیلی جریان داشت قطع شده بود. طبیعتاً اینترنتی هم در کار نبود و بنابراین نمی‌توانستی هیچ منفذی که به اطلاعات برسد پیدا کنی.

این وضعیت زیان‌بار در حقیقت وجه مثبت خودش را داشت. در سال هشتاد و پنج میلادی پست‌مدرنیسم، که شاید بدترین جریان در تاریخ معماری باشد، رواج داشت. دیکتاتوری پینوشه ما را از شست‌وشوی مغزی با آخرین جنبش مهم تاریخ معماری نجات داد. از طریق بهره بردن از کتاب‌ها به منزلهٔ منابعمان، و نه مجلات، ما به جای مایکل گریوز و پیتر آیزنمن به آثار آلوارو سیزا نگاه کردیم، چون ما تحت فرمان رژیمی بودیم که اطلاعات در آن کنترل می‌شد. عجیب این که احتمالاً این تنها وجه مثبت رژیم توتالیتر حاکم در شیلی باشد.

{…} این وضعیت، به جای آن که نظاره‌گر اتفاقاتی باشیم که در نقاط دیگر دنیا در حال رخ‌دادن بود، ما را به سمت تفکر راجع به خودمان و فرهنگمان هدایت کرد. در کشورهای جهان سوم همیشه این خطر بزرگ وجود دارد که به آنچه در جاهای دیگر اتفاق می‌افتد نگاه کنی و فکر کنی آنچه در جاهای دیگر می‌بینی بهتر است از آنچه به فرهنگ خودت تعلق دارد. ما مجبور شدیم که آنچه دم دستمان است را تحلیل کنیم که ثابت شد یک مزیت است: یک وضعیت زیان‌بار مبدل به یک نقطهٔ قوت شد. (در گفت‌وگو با Alessandra Orlandoni، منتشر شده در وب‌سایت The Plan، سال ۲۰۱۰)

دسته‌ها
نسرین سراجی

نسرین سراجی: هنوز معتقدم که معماری باید زندگی و فکرها را تغییر دهد

من هنوز یک معمار مدرن هستم. یعنی همان‌طور که معماران مدرن عقیده داشتند که معماری، زندگی بعد از جنگ را عوض خواهد کرد، من هم معتقدم که معماری باید با انتقاد در زمان معاصر زندگی‌ها را تغییر دهد. شاید این نوعی ایدئالیسم باشد ولی من هنوز معتقدم که فضا، نور، فرم و برنامهٔ یک ساختمان می‌تواند فکر و برداشت عموم را عوض کند. تاریخ و گذشته‌ها در معماری بسیار مهم است ولی متأسفانه اکثر معماران به عنوان سمبل یا به عنوان نشانه‌ای از عصر دیگر، از آن استفاده می‌کنند. من از تاریخ و از مسائل اقتصادی و اجتماعی به عنوان اطلاعات و مادهٔ اساسی زبان معماری استفاده می‌کنم.

{…} من دنبال زبان تازه‌ای نیستم. به نظر من زبان معماری معمار نباید عوض شود بلکه باید کامل شود. من در جستجوی کامل کردن زبان معماری‌ام هستم. (در گفتگو با شهرام گل‌امینی، منتشر شده در مجلهٔ شارستان، ش ۳۲و ۳۳، سال ۱۳۹۰)

دسته‌ها
کاترین اسپریدونف

کاترین اسپریدونف: آنچه هویت را ایجاد می‌کند اقلیم و باور است

آنچه هویت را ایجاد می‌کند اقلیم و باور است. شما به عنوان یک ایرانی، رفتارتان ایرانی بودن‌تان را نشان می‌دهد نه لباس یا کفشی که پوشیده‌اید. اگر لباس یا کفشی ایتالیایی بپوشید، آن کفش و لباس شما را ایتالیایی نمی‌کند. رفتار، باورها و سلایق‌تان هویت شما را می‌سازد. در وضعیت جهانی که در حال بمباران اطلاعات هستیم، باید سر اینکه چه چیزی را وارد سیستم‌مان کنیم یا نه، اطلاعات را انتخاب کنیم.

اگر شما به همین پروژه سینمایی پارک ملت از زاویهٔ هویت ایرانی نگاه کنید، باغ ایرانی، نسیم، عبور باد از میان درخت‌ها، همه و همه معنا و مفهومی ایرانی دارند. شما در این فضا حرکت می‌کنید. داخل باغ قدم می زنید، اگر خواستید وارد فضاهای فرهنگی پردیس سینمایی می‌شوید، اگر نخواستید از زیر آن عبور می‌کنید. شبیه یک کوشک است، هیچ چیز را به شما تحمیل نمی‌کند. از طرف دیگر، ما از لحاظ تکنولوژیکی این روزها امکانات بسیاری داریم.

محدودیت‌های تکنولوژیک قدیم وجود ندارد، بنابراین چسبیدن به برچسب‌های ظاهری تحت عنوان هویت، کار غلطی است. مهم معنا، مفهوم و روح اثر است. سازه باید روح و زندگی داشته باشد. ما در زمانه‌ای زندگی می‌کنیم که تکنولوژی سخت، راحت‌تر شده، اما روح و مفهوم اثر همان است که بود. (در گفتگو با پرویز براتی پیرامون پردیس سینمایی پارک ملت، منتشر شده در ضمیمهٔ روزنامهٔ شرق، سال ۱۳۹۰)

دسته‌ها
ادواردو سوتو د مورا

ادواردو سوتو د مورا: حتی اگر کارفرما احمق باشد به حماقت او نیازمندم. من نمی‌توانم در خلأ کار کنم

از صفر آغاز کردن طرح و نادیده گرفتن دانش پیشین عاقلانه نیست. من معمولاً طرح‌های قبلی خود را دوباره استفاده می‌کنم تا ببینم با اوضاع جدید چگونه سازگار می‌شوند. این فقط شروع کار است و این طرح‌ها {در روند کار} متحول می‌شوند. هرگاه طراحی تازه‌ای را آغاز می‌کنم امیدوارم {طرح قبلی} به چیز تازه‌ای تبدیل شود. اگر چیزی تغییر نکند، پروژه به پایان و جستجو به سرانجام رسیده است. وقتی در حال کار هستم، نیازمند اطلاعات هستم، هرقدر که ممکن باشد. همیشه با فرم‌ها و پلان‌هایم کلنجار می‌روم تا ببینم در مواقع بحرانی چگونه به مشکلات پاسخ می‌دهند. و بدیهی است که همیشه به یک کارفرما نیاز دارم. حتی اگر کارفرما احمق باشد، به حماقت او نیازمندم. من نمی‌توانم در خلأ کار کنم. در واقع هیچ روند ثابتی وجود ندارد. و زیبایی زندگی در همین تناقضات است. من به کشمکش نیاز دارم. به قول لوکوربوزیه، «معماری این یا آن نیست، چیزی مابین آنهاست.» (در گفتگو با  Vladimir Belogolovsky نویسندهٔ وب‌سایت ArchDaily در سال 2017)

دسته‌ها
یوهانی پالاسما

یوهانی پالاسما: معماری در ذات خود پدیده‌ای زمینه‌ای است

به عقیدهٔ من، این نوعی سوء تفاهم است که از معماری توقع داریم توجه ما را جلب کند و تقلا کند تا با توسل به ظاهری قدرتمند شگفت‌زده‌مان کند. معماری در ذات خود پدیده‌ای زمینه‌ای است، به این معنی که بستری به وجود می‌آورد برای ادراک، تجربه و احساس. قدرت معماری در حضور همیشگی‌اش و نقش آن به مثابه نوعی افق مرجع است؛ و همچنین ماندگاری و نفوذ صدای بی صدای آن. به نظر من یکی از کارکردهای معماری دفاع از استقلال تجربهٔ انسان است، و نبایست {ما در مقام معمار} تجربیات و احساسات خود را تحمیل کنیم. در زمانه‌ای که همه‌چیز در حال تبدیل شدن به اطلاعات بی‌معنا، انحراف و سرگرمی است معماری باید فضا و مکانی معنادار خلق و آن را حفظ کند و تکیه‌گاهی در واقعیت زیسته برای ما فراهم آورد. معماری باید زبان حال ما از تجربهٔ جاذبهٔ و پرواز، نور و سایه و سکوت و خلوت باشد. (در گفتگو با  Einar Bjarki Malmquis منتشر شده در وب‌سایت architecture norway در سال 2010)

دسته‌ها
قباد شیوا

قباد شیوا: هنرمندی که اطلاعات نداشته باشد نمی‌تواند چیزی را خلق کند

از نقطه‌نظر علمی، هنر یک طبیعیت ماده و زنانه دارد. جنس ماده به تنهایی بارور نمی‌شود مگر آنکه لقاحی صورت گیرد. یک هنرمند هم باید چیزی را از جهان پیرامون خود بگیرد و بعد پرورش دهد و سپس اثری هنری خلق کند. آن پدیده اطلاعات است. هنرمندی که اطلاعات نداشته باشد نمی‌تواند به چیزی فکر کند و پرورش دهد و خلق نماید. این اطلاعات هم همیشه دارای منطق دودوتا چهارتا نیست. بلکه خاطراتی است که هنرمند در جریان زندگی اندوخته است. من خیلی از خاطرات دوران کودکی خود را در حافظه و در ضمیرهٔ ناخواسته دارم که در کارهایم استفاده می‌کنم. (در گفتگو با سید احمد وکیلیان، نویسندهٔ مجلهٔ فرهنگ مردم، شماره 26، تابستان سال 1387)