دسته‌ها
لویی کان

لویی کان: بنای سیگرام یکی از بناهای زیبای جهان امروز است، اما راوی قصهٔ حقیقی معماری نیست

به نظر من بنای سیگرام به واقع یکی از بناهای زیبای جهان امروز است. این بنا با سیمایی کشیده و شکوهمند برپاست، ولی راوی قصهٔ حقیقی معماری نیست. این بنا چیزی سهل‌الوصول است، جنینی مرده است بر فراز نوعی سکو. معمارانی که به آن حسادت می‌کنند کافی است نمونهٔ نقره‌ای آن را بسازند تا هر فوت مربعش به جای هشتاد و هشت دلار دویست دلار قیمت بیابد.

به هر ترتیب، این بنا صادق نیست زیرا نیروی باد در آن هویدا نیست. نیروهای بزرگی در بنا پنهان شده است که نیروی باد را خنثی می‌کند. بنابراین، این بنا واقعیت وجود چنین نیروهایی را بیان نمی‌کند. نیروی جاذبه واجد اهمیت نیست و به آسانی محاسبه می‌شود. ولی فشار باد به سادگی قابل محاسبه نیست و برای مهار آن تمهیدات مفصلی لازم است.

تردیدی ندارم که اگر نیروی باد در این بنا بیان می‌شد حتی آدم معمولی نیز هنگام گذر از کنار آن بیش از امروز بدان می‌نگریست، حتی اگر این بیان خام‌دستانه بود. او می‌ایستاد تا دربارهٔ بنا بیندیشد. دربارهٔ این که چگونه برپا شده است و چگونه کار می‌کند. ولی دربارهٔ بنای امروز بسیار کمتر می‌اندیشد. در این بنا همان رویکردی تبعیت شده است که در مثال زرافه با گردن کوتاه ذکر شد. در این رویکرد هر چیز ناگزیر باید شبیه به تصور اولیهٔ طراح از آن به نظر برسد. در رویکرد دیگر شما به سادگی اجازه می‌دهید که هر چیز همان‌گونه که می‌خواهد به نظر برسد، همان‌گونه که طبیعتْ خارپشت را مجاز می‌دارد. در این رویکرد شما اجازه می‌دهید که هر چیز دربارهٔ خودْ چیزی به شما بگوید. دربارهٔ نیروهای حقیقی‌ای که می‌توان شیوه‌ای از زندگی را از آن استنتاج کرد. پس مهم است که چنین فرم‌هایی ظهور و بروز یابد.

نکتهٔ دیگر این است که من عمیقا معتقدم که بنا نباید ناتمام به نظر برسد. به باور من پایانی همچون شیء اره‌شده نمادی از جامعهٔ ماست، نوعی نگاه خسته به چیزها. ولی اگر به واقع به اهمیت معماری باور داریم، باید پایانی برای بنا در نظر بگیریم تا روشن باشد قصدی برای افزودن بر آن نیست و قرار نیست هیچگاه کسی چیزی بر فراز آن بنا کند. می‌دانیم که باید بنا را پایان دهیم. و اگر حس می‌کنیم که این پایان چگونه باید باشد، بسیار خوب است که بیانش کنیم. (در گفت‌وگوی پس از سخنرانی در اختتامیهٔ کنگرهٔ اترلو در سال ۱۹۵۹، برگرفته از کتاب «لویی کان؛ متون اصلی»، به کوشش رابرت تومبلی، ترجمهٔ محمدرضا رحیم‌زاده، مهنام نجفی، سیده میترا هاشمی)

دسته‌ها
علی اکبر صارمی

علی اکبر صارمی: ویژگی اثر هنری این است که هم انسان معمولی از آن لذت می‌برد هم انسانی که فرهیخته است

من اصالت را در استفاده از گذشته نمی‌دانم. من جور دیگری می‌بینم. نگاه می‌کنم اگر کاری که معماری انجام داده در من یک احساس خوب برمی‌انگیزد، می‌گویم کار خوبی است. اصلاً کاری ندارم که این از گذشته به صورت اصیل برداشت کرده یا نکرده. اصیل به نظر من شعر است. من و شما وقتی یک شعر زیبا می‌خوانیم ممکن است شما یاد شعر حافظ بیفتید و من به یاد شعر خیام. مثلاً من شعر شاملو را که می‌خوانم احساس می‌کنم ممکن است یاد نثر قرن چهارم پنجم هجری تاریخ بیهقی بیفتم.

اینکه آیا آن کار اصیل است یا نیست بحث دیگری است. ولی اصولاً یک چیزهایی از هنر به نظر من این است که هم انسان معمولی از آن لذت ببرد و ایجاد شعف برایش بکند، هم آدمی که فرهیخته است. به این خاطر به نظر من هنر و معماری هم، آن بخش هنرمندانه‌اش را شما می‌توانید ببینید که آیا اصیل است یا نیست. به نظر من همان دیدن لحظه‌ای آن و در آن گشتن و دیدن و اینکه آیا آن احساس خوب را می‌دهد یا نمی‌دهد مهم است. اگر داد هست و اگر نداد نیست. (در گفتگو با علی کیافر، منتشر شده در مجلهٔ معمار، ش ۱۰۳، سال ۱۳۹۶)

دسته‌ها
فرانک لوید رایت

فرانک لوید رایت: همانطور که بناها به آدم‌ها تعلق دارند آدم‌ها نیز باید به بناها تعلق داشته باشند

در مورد مقیاس باید گفت که انسان هنجار منطقی برای تعیین مقیاس است، چون قرار است که در این ساختمان‌ها ساکن باشد. این ساختمان‌ها باید به گونه‌ای راحت و نیز خوشایند با اندازه‌های انسانی تناسب داشته باشد. آدم‌ها باید همچون گل در طبیعت در درون این ساختمان‌ها جای گیرند و به این ساختمان‌ها تعلق داشته باشند. آدم‌ها باید همان‌گونه که ساختمان‌ها بدان‌ها تعلق دارند، به ساختمان‌ها تعلق داشته باشند. این مقیاس یا واحد اندازهٔ قسمت‌های مختلف به تبع مقصود خاص هر ساختمان و مصالح به کار رفته در ساختن آن تغییر می‌کند. {…}

بهتر است معمار همیشه در تعیین مقیاس خود قامت انسان معمولی را در نظر داشته باشد. اگر چنین کند، هرگز به اندازهٔ میکل آنژ در کلیسای سن‌پیتر در رم به خطا نخواهد رفت. کلیسای سن‌پیتر که قرار است بنایی عظیم باشد قطعا آدمی را مأیوس می‌کند، چون اگر بخواهد به دقت مقایسه کند، تا چشمش به قامت یک انسان نیفتد نمی‌تواند بفهمد که چه بنای عظیمی است. همهٔ جزئیات هم به همین ترتیب بزرگ‌اند. اگر جزئیات حجم‌های بزرگ منطبق بر مقیاس انسانی بود آن‌وقت احساس شکوه نیز به انسان دست می‌داد، اما در وضع فعلی جلوهٔ شکوه و جلالش به سبب خوار کردن قامت انسان از میان رفته است. خطایی که سرزدنش از پیکرتراشی چون او بسیار عجیب است. (در مقالهٔ منطق پلان، سال ۱۹۲۸، ترجمهٔ فرزانه طاهری، منتشر شده در مجلهٔ آبادی، ش ۳، سال ۱۳۷۰)