مهمترین آوردهٔ معماری توانایی آن در تغییر شکل آن {متناسب با اوضاع تازه} است. همین تغییر شکل است که امکان بقا و کارا ماندن اثر معماری را فراهم میکند. در حالت آرمانی، معماری تبدیل به یک واسط ویژه میشود، در حالی که ممکن است نما، طرح داخلی و کارکرد آن بسته به نیازها و فنآوریهای جدید تغییر کند. معماری باید به گونهای باشد که اجازه دهد اهداف قدیمی {از ساخت آن} بدون دردسر تبدیل به اهدافی تازه شود. مثلاً به ساختمانهای میدان تایمز بنگرید؛ این بناها از اساس چقدر تغییر کردهاند و به تغییر ادامه خواهند داد.
معمار باید تلاش کند تا آینده را پیشبینی کند و بنایی خلق کند که بتواند بدون دخالت طراحش {با اوضاع تازهٔ آینده} سازگار شود. به عبارت دیگر، زمان به خودی خود جای معمار را به منزلهٔ طراح خواهد گرفت. فکر نمیکنم امکان داشته باشد که بنایی با طراحی خوب در گذر زمان تباه و از کار افتاده شود. بنای هایپرکیوب که من در اسکولکوو طراحی کردهام چنین بنایی است. نمای این بنا را الگوریتمها طراحی کردهاند، من آن را طراحی نکردم. این بنا نمونهای از معماری الگوریتمی بر مبنای مدلسازی هوش مصنوعی و کلانداده است. برای مثال، هوش مصنوعی است که تصمیم میگیرد نمای چندرسانهای را کدام طرف بنا قرار دهد؛ تصمیم او وابسته به ترافیک اطراف بناست که بر اساس داده تحلیل میشود. تصمیماتی از این دست برای سایر اجزای بنا نیز گرفته خواهد شد. همهٔ این تصمیمات متکی بر کارایی است، نه ترجیحات زیباییشناسانهٔ طراح. (در گفتگوی با Vladimir Belogolovsky، منتشر شده در وبسایت archdaily، سال ۲۰۱۹)