بسیاری از معماران فقط به معماری و منحصراً به معماری علاقه دارند. کافیست کلمهی زیرساخت را بشنوند تا موهایشان سیخ شود. اگر باور کنید {به زعم آنها} این وظیفهی شهرسازان است و هیچ ربطی به آنها ندارد. اما بدون زیرساختها کجا بودیم؟ هر کسی میتواند این را به چشم خود ببیند. وقتی از هامبورگ به ژنو سفر کردید، چون قرار بود اینجا همدیگر را ببینیم، چه چیزی بر برداشت شما از شهر تأثیر گذاشت؟ به احتمال زیاد، حس و حال عبور از منطقهی شهری، اینکه اینجا پر سر و صدا است یا بوی بد میدهد یا احساس خوشایندی به شما منتقل میکند. در واقع در بادی امر، {برداشت شما} به معماری بستگی ندارد.
{…} معماران جهان، آیا صدای من را میشنوید؟ لطفاً خودتان را خیلی جدی نگیرید! (میخندد) {…} من فقط دارم در مورد تکبر هشدار میدهم. چیزهای زیادی در دنیا وجود دارد که مهمتر از معماری هستند. البته، این بدان معنا نیست که من از آرزوهای معماریام دست میکشم. اگر، برای مثال، در حال ساخت پل هزاره در لندن باشم، پس برایم مهم است که این سازه چگونه به نظر میرسد و چگونه ساخته شده است. اما بسیار مهمتر از ظاهر یا ساختار، این واقعیت است که سالانه هفت میلیون نفر از این پل عبور میکنند و بنابراین دو بخش از شهری را که معمولاً شلوغ هستند که به هم متصل میکند. منظور من همین است. این نوع زیرساختی است که برای من اهمیت دارد. (در گفتوگوی منتشر شده در کتاب Talking architecture: interviews with architects در سال ۲۰۰۸)