دسته‌ها
اریک اوون ماس

اریک اوون ماس: ایده‌ای که من می‌پسندم ایده‌ای است که قبل از ابزار وجود داشته باشد

اگر به دفتر ما نگاه کنید، می‌بینید که ما تمام ابزارها را در اختیار داریم. اما این ایده که یک پروژه چه می‌تواند باشد، قبل از استفاده از ابزار وجود دارد. این جای بحث دارد. چون زمانی که ابزار را می‌سازید، افراد با آن کار می‌کنند و آن را یاد می‌گیرند و بعد با کمک آن، تصاویر و چیزهایی تولید می‌کنند. اگر ابزار نباشد، مجبورید اول آن {ابزار} را تولید کنید. خیلی از چیزهایی که ما اینجا در دفتر می‌سازیم، مثل شیشهٔ خم شده یا سقف فایبرگلس و چیزهای دیگر، بر اساس ایده‌هایی شکل گرفته‌اند که ابزار تولید آنها موجود نبوده. بنابراین باید راهی پیدا کنیم تا بتوانیم طراحی کنیم، چیز بسازیم، یک ساختمان را مهندسی کنیم تا ادراک جدیدی از فرم، فضا و مواد ارائه کنیم.

ایده‌های اولیه‌ای که ما را به سوی خم کردن شیشه هدایت کردند، باعث شدند بتوانیم شیشه را خم کنیم. بنابراین برای نفر بعدی مسئله فرق می‌کند. به خاطر اینکه می‌داند این کار شدنی است. او یک نرم‌افزار برای کشیدن دارد. این خطرناک است؛ خطر اینکه چیزی که به عنوان یک ابتکار یا کشف شروع می‌شود، به یک سیستم قانونی تبدیل می‌شود. {پاتریک} شوماخر چنین آدمی است. به عبارت دیگر چیزی که در یک زمان ابداع شد، دائماً تکرار شد. چیزی که می‌دانیم چطور انجام می‌شود، به کپی تبدیل شد. به جای آنکه تلاش کنیم و عرصهٔ متفاوتی کشف کنیم. ایده‌ای که من دوست دارم، ایده‌ای است که قبل از ابزار موجود است. اما این کار همیشه ممکن نیست. بنابراین دست‌کم باید نسبت به ابزار و کار با آن کمی بدبین باشید. (در گفتگو با پویان روحی در کتاب «روایت‌های آوانگارد»، منتشر شده در سال ۱۳۹۴)

دسته‌ها
امره آرولات

امره آرولات: شما مصالح یک بنا را انتخاب نمی‌کنید مصالح همراه با ایده خودش را پدیدار می‌کند

معتقدم که مواد و ساخت‌مایه‌های یک بنا باید از ایدهٔ آن ناشی شود، منظورم این است که شما مصالح یک بنا را انتخاب نمی‌کنید، مصالح همراه با ایده خودش را پدیدار می‌کند. ایده است که به شما می‌گوید کدام مصالح را باید استفاده کنید. گاهی شما {بر اساس ایدهٔ خود} به یک نوع مصالح لطیف نیاز دارید و از چوب استفاده می‌کنید، و سپس اگر بخواهید با آن تضاد ایجاد کنید، آنگاه سراغ بتن خواهید رفت. مثلاً در برخی موارد شما انتخاب می‌کنید که یک چیز بسیار خشن ایجاد کنید یا در مواردی دیگر برعکس آن. پس در فرآیند تکمیل یک طرح شما نیستید که مصالح را انتخاب می‌کنید. (در گفتگویی در حاشیهٔ کنفرانس AIA، منتشر شده در وب‌سایت archdaily، سال ۲۰۱۹)

دسته‌ها
حسین والامنش

حسین والامنش: گاهی وقت‌ها پروسهٔ تولید اثر است که باعث می‌شود هنرمند بداند که به دنبال چیست

من معمولاً کارم را با یک داستان اولیه شروع می‌کنم ولی سعی می‌کنم زیاد به آن فکر نکنم و فقط با تکیه بر ایدهٔ اولیه اجازه بدهم کارم مرا سورپرایز کند. چون یک هنرمند بعضی وقت‌ها خودش هم نمی‌داند که می‌خواهد به چه چیزی فکر ‌کند و این پروسهٔ تولید است که باعث می‌شود او بداند به دنبال چیست. برای من به عنوان یک نقاش خیلی مهم است که بیننده با اثرم یک داستان در ذهن خود بسازد تا بتواند با آن ارتباط برقرار کند. کار فقط در پروسه‌ٔ دیدن اثر زنده است. کار من مثل یک فضای بسته است که من دری باز کرده‌ام تا وارد کار شوید. خلاقیت بیننده برای من مهم است. درست است که بیننده به ظاهر فقط با چشمش با یک نقاشی ارتباط برقرار می‌کند اما در اصل می‌تواند صدای عنصرهای درون نقاشی را بشنود و یا آن‌ها را لمس کند. اما این اتفاق مستلزم این است که هنرمند چقدر به نوع ارتباط مخاطب با اثرش اهمیت می‌دهد. این مربوط به بخش روایی کار من است. (در گفتگو با اکرم احمدی‌توانا، منتشر شده در وب‌سایت هنرآنلاین، سال ۱۳۹۶)

دسته‌ها
اولافور الیاسان

اولافور الیاسان: استعداد هنرمند را باید در توفیق او در ترجمهٔ ایده به کنش هنرمندانه جستجو کرد

به نظر من استعداد یک هنرمند خیلی وقت‌ها و به شکلی شگفت‌آور ربطی به پاسخ این پرسش ندارد که «ایده چه بوده و چه اثر هنری‌ای از آن بیرون آمده؟»، بلکه در بیشتر مواقع استعداد هنرمند را باید در توفیق او در ترجمهٔ یک ایده به یک کنش هنرمندانه جستجو کرد. خیلی وقت‌ها داشتن یک ایده با به‌سرانجام‌رساندن یک کار اشتباه گرفته می‌شود، اما من تصور می‌کنم که فلسفهٔ وجود کارگاه هنری این است که فاصلهٔ میان ایده تا اثر هنری را پر کند. اگر شما بتوانید جسمی به یک ایده بدهید، منظورم فقط یک جسم ساختاری نیست بلکه جسمی با خون و هوا و فضا در آن، آنگاه است که من فکر می‌کنم شما وارد یک فرآیند بسیار جذاب شده‌اید. (در گفتگوی منتشر شده در وب‌سایت The Talk، سال ۲۰۱۵)

دسته‌ها
هادی تهرانی

هادی تهرانی: مصالح نمای یک بنا باید بازتابی از زمینهٔ موجود آن باشد

در ابتدای روند طراحی یک بنا، ایدهٔ اصلی طرح مسیری را که ما می‌خواهیم در توسعهٔ نمای بنا طی کنیم تعیین می‌کند. ایدهٔ طراحی نما از درون بنا و نیز زمینهٔ شهری آن مشتق می‌شود. مصالح و ساخت‌مایهٔ نمای یک بنا به طور خاص باید بازتابی از زمینهٔ موجود آن باشد، البته این به معنای آن نیست که تنها راه حل صحیح همیشه اقتباس از زمینه است. تفاوت و یا تضاد با محیط گزینه‌های معنادار دیگر هستند، مادامی که طراحی با کارکردهای مورد نیاز سازگار باشد. (در گفتگو با Katharina Sommer، منتشر شده در وب‌سایت Detail Online، سال ۲۰۱۸)

دسته‌ها
بیارکه اینگلس

بیارکه اینگلس: کاری که یک معمار در طول زندگی حرفه‌ای‌اش انجام می‌دهد غالباً نتیجهٔ فرصت‌های اتفاقی و شانس است

ما اعتقاد داریم چارلز داروین تنها کسی بوده که می‌توانسته به بهترین نحو کار ما را نشان دهد. درخت تکاملی مشهور او می‌توانست دیاگرامی از روش کار دفتر ما باشد؛ ایده‌ها در طول چندین نشست طراحی کامل می‌شوند. اما داروین فقط طرح یک ایدهٔ مفرد را تشریح نمی‌کند. گاهی اوقات زیرگونه‌ها منشعب می‌شوند و ما اغلب ایدهٔ خوبی پیدا می‌کنیم که در موقعیت خاص ما کار نمی‌کند، اما برای یک کارفرمای دیگر، در یک فرهنگ دیگر، می‌تواند پاسخ مناسبی به یک پرسش کاملاً متفاوت باشد.

در نتیجه ما هیچ‌گاه چیزی را دور نمی‌اندازیم. دفتر ما آرشیو راه‌حل‌های معمارانهٔ متنوع است، چون شما هیچ‌وقت نمی‌دانید در آینده ممکن است به چه ایده‌ای نیاز داشته باشید. کاری که یک معمار در طول زندگی حرفه‌ای‌اش انجام می‌دهد {غالباً} نتیجهٔ فرصت‌های اتفاقی و شانس است. معمارها به ندرت می‌توانند زندگی حرفه‌ای‌شان را برنامه‌ریزی کنند، یا تصمیم بگیرند کجا چه چیزی را بسازند. ما منابع مالی یا قدرت سیاسی نداریم تا پروژه‌ها را به تنهایی پیش ببریم. ما باید به وسیلهٔ بداهه‌سازی فرصت‌طلبانه و تغییر ناگهانی و انتقال ایده‌ها، پاسخگوی چالش‌های تصادفی باشیم و اغلب داستانی که ما می‌گوییم محصول توجیه عقلانی یا ادراک چیزی است که واقع شده. چگونگی تحول چیزها از طریق تصادف و سوء تفاهم برای ما بسیار جالب‌تر است. (در گفتگو با محمد محمدزاده، ترجمهٔ آزیتا ایزدی، منتشر شده در مجلهٔ معمار، ش ۷۷، سال ۱۳۹۱)

دسته‌ها
کریستیان دپورتزآمپارک

کریستیان دپورتزآمپارک: معماری مسیری بدوی و باستانی برای ارتباط با عالم و راهی برای بیان جهان‌بینی ماست

آن زمان که خط می‌کشم یا نقاشی می‌کنم، تلاش نمی‌کنم حرکات و سلایقم را مورد چون و چرا قرار دهم. لزومی ندارد که همیشه بدانیم چرا چیزها به شکلی طراحی شده‌اند که طراحی شده‌اند. زبان زمانی برایم اهمیت پیدا می‌کند که برای گفتگو راجع به ایده‌ها و توسعهٔ پروژه به گروهم می‌پیوندم. معماری را نمی‌توان تا حد یک زبان تقلیل داد. زبان برای ارتباط برقرار کردن است، اما فضا با حضور مرتبط است. {معماری} مسیری بدوی، کهنه و باستانی برای ارتباط با عالم و راهی برای بیان جهان‌بینی ماست. معماری می‌تواند ارتباط برقرار کند زیرا فراتر از زبان می‌رود. (در گفتگو با  Vladimir Belogolovskyنویسندهٔ وب‌سایت ArchDaily در سال 2017)

دسته‌ها
فرخ قهرمان‌پور

فرخ قهرمان‌پور: در معماری نمی‌توانیم آزادی یک نقاش آبستره را داشته باشیم

سیستمی که بعضی از معماران برای انتخاب یک نوع سمبل یا ایده و مفهومی ذهنی یا فلسفی به عنوان منبع الهام ایدهٔ معماری دارند، برای من خوشایند نیست. در بعضی موارد افراطی به کار گرفتن این شیوهٔ کار به جایی رسیده که مجسمهٔ چیزی را می‌سازند و اسم آن را معماری می‌گذارند. همین شیوهٔ برخورد را گاهی در سایر هنرها هم می‌بینیم مثلاً بعضیها تلاش می‌کنند تابلوهای نقاشی را تفسیر کنند، در حالی که به اعتقاد من وسيلهٔ بیان هنر نقاشی خود نقش است و احساسی که انتقال می‌دهد و اگر می‌خواست به نحو دیگری بگوید نقاشی نمی‌کرد، می‌نوشت.

به نظر من، معماری یک هنر کاربردی است. هم هنر و هم فن و به شدت با صنعت ساختمان در هم تنیده است. به همین دلیل ما در معماری نمی‌توانیم همان آزادی یک نقاش آبستره را داشته باشیم. در معماری بسیاری موانع و محدودیت‌ها وجود دارد و هنر معمار هم این است که، به رغم این موانع، اثری خلق کند که ماندگار باشد و بر ذهن‌ها تأثیر بگذارد و معروض زمان قرار نگیرد و کهنه نشود. (در گفتگو با محمدرضا حائری، منتشر شده در مجلهٔ معمار، ش 28، سال 1383)

دسته‌ها
بهرام شیردل

بهرام شیردل: مردم را می‌توان به‌راحتی شگفت‌زده کرد، هدف من در طراحی شگفتی خودم است

اگر بتوانم پروژه‌ای را تصور کنم دیگر آن را طراحی نخواهم کرد. اگر در تصور به طراحی دست یابم دیگر علاقه و انرژی کافی برای ادامهٔ کار را ندارم. من همیشه چیزی را طراحی می‌کنم که نمی‌توانم از طریق تصور به آن دست یابم. پروژه‌های من از طریق فرایند کاربردی ایده‌های اولیه به وجود می‌آیند. اول پروژه شکل می گیرد، سپس تصویر. {…} مردم را می‌توان به راحتی شگفت زده کرد. هدف من شگفتی خودم است، در درجه اول، و سپس همکارانی که نظر آنها برایم مهم است. این یک بازی هوشمندانه است. اگر این طور نباشد، معماری بسیار خسته‌کننده می‌شود. چون مسیر طولانی و سخت است. بعضی از اوقات سعی کرده‌ام از ایده‌های قبلی خودم در پروژه‌های جدید استفاده کنم؛ ولی هر بار به سرعت پشیمان شده‌ام. چون متوجه شده‌ام کار به این صورت برای جالب نیست و هیجان ندارد. (در گفتگو با محمد قندگر نویسندهٔ وب‌سایت تبریز مدرن، سال 1394)