اخیراً معماری {خودش} تبدیل به هدف شده است. اما من با این موافق نیستم که عجیبترین بنا بهترین بناست. من فکر نمیکنم نیازی باشد تا عجیبترین و غیرمنتظرهترین بنا را خلق کنید تا معماری خوب تولید کرده باشید. به آثار رنتسو پیانو و دیوید چیپرفیلد بنگرید. آنها معماران بسیار خوب و وظیفهشناسی هستند که کارهایشان را با عناصر شگفتیآور تنزل نمیدهند.
آیا این پرسش خوبی برای مطرح کردن {در قبال یک مسئلهٔ معماری} است که چگونه کاری انجام دهیم که هیچگاه پیش از آن انجام نشده باشد؟ به نظر من تعدادی از معماران بسیار باهوش در دام تلاش مدام برای افراط در آنچه خودشان پیشتر انجام دادهاند و آنچه دیگران به انجام رساندهاند {یعنی کار تازه کردن} میافتند. این کار به چه نتیجهای میرسد و به کجا ختم میشود؟
در حالی که شما یک ساختمان از رنتسو پیانو میبینید و تجربهای بسیار غنی از چیزی که بسیار مهارشده و ساده است کسب میکنید؛ مثلا بنای گنجینهٔ منیل در هوستون که توسط او طراحی شده است. بنابراین معماری مسابقهٔ {خلق} چیزهای عجیب نیست. (در گفتوگو با Vladimir Belogolovsky، منتشر شده در وبسایت archdaily، سال ۲۰۱۶)