من در مورد لبنان صحبت میکنم، اما این مساله برای جهان عرب، و شاید هندوستان، به طرقی بسیار فاجعهآمیزتر مصداق دارد. به مبالغهٔ پیرامون شهرهای بزرگ خلیج فارس (دوبی، ابوظبی، کویت) نگاه کنید که ظاهراً مدرنیته را در آغوش کشیدهاند. به عقیده من، توسعهٔ این شهرها روندی فاجعهبار دارد.
اگر به بازسازی پس از جنگ در بیروت بازگردیم، روند آن این طور بود که «اگر میخواهید مدرن باشید، باید آن را وارد کنید.» مدرنیته از درون جامعه ریشه نمیگرفت. اگر پدران و پدربزرگهای ما به سادگی باور داشتند که آنها بخشی از یک پروژه آرمانی بزرگ هستند، پسران یا نوههای آنها به فضولات مدرنیته تبدیل شدند. در واقع ما تسلیم تاریخی شدهایم که دستی در نوشتن آن نداریم.
اگر کسی بخواهد از طریق ساختمانی که میسازد بیانیهای صادر کند، کافی است که یک معمار غربی استخدام کند تا برایش کار را انجام دهد. اما به جای اینکار، آنها {=سرمایهداران جامعهٔ عرب} چیزی را انتخاب میکنند که برای اهداف و زمینههای دیگری توسعه یافته است، سپس عناصر اسلامی را به آن اضافه میکنند و آن را در جایی میسازند که هیچ معنایی نمیدهد. به نظر من این یک نوع ورشکستگی سیاسی و فرهنگی است و فکر میکنم میتواند پیامدهای سیاسی و اجتماعی بسیار خطرناکی داشته باشد. اگر شما یک مرکز خرید در حومه هوستون داشته باشید و کورکورانه آن را به کویت وارد کنید و تصور کنید که همان سیستمها، همان گونهشناسی و همان منطق در کویت نیز کار خواهد کرد، باید خود را برای یک فاجعه آماده کنید. (در گفتگو با Suchitra Deep، منتشر شده در وبسایت The WIRE، سال ۲۰۱۷)